حاجی تمام گشته مهماتمان، تمام / ما مانده ایم و چند تن نیمه جان، تمام
ما مانده ایم و غربت و تلخی از ابتدا / تا انتهای وحشت آخر الزمان، تمام
خرچنگ ها محاصره را تنگ کرده اند / اما امید ماست خدا، بی گمان، تمام
اینجا هنوز اول خط شروع ماست / پایان انتظار به خون خفته مان، تمام
حاجی خدا کند که بفهمی چه دیده ام / ازپشت زخم های دل آسمان، تمام
فرصت گذشته است، حلالم نمی کنی؟ / حالا شکست پنجره های خزان، تمام
تنها صدای خش خش بی سیم بود و بس / تنها صدای اشهد یک نوجوان، تمام
ده سال بعد کار تفحص نتیجه داد / بی سیم تکه تکه و یک استخوان، تمام
حالا کنار تربت حاجی نوشته اند … / گمنام، شوق، عشق خدا، بی کران، تمام
معبر
نظرات شما عزیزان: