تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دفاع مقدس و آدرس
mabar.LoxBlog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
توی بانک که دیدمش،مرتضی رو می گم . سال های گذشته را توی ذهن ردیف کردم...عملیات خیبر...طلائیه، 62 تا 82 می شه 20 سال...82 تا 89 هم 7سال...روی هم 27 سال!؟ گفتم: « می دونی چند سال ندیدمت مرد؟»
لبخند کم رمقی زد؛ لبخندی که عین سال های جنگ، لبش از هم باز نشد!
ـ حال شما خوبه!
درست مثل 27 سال قبل پاسخ داد؛ با این تفاوت که آن زمان 17 سال داشت و صورتش گندمی و شفاف بود. و البته لبخندی که آن زمان هم لبش باز نمی شد اما حس می کردی خنده تا عمق جان و دلش کش دارد! موهای فلفل نمکی اش را خاراند و گفت: « شرمنده، اسمتون رو فراموش کردم...شما؟»
شیمیایی بود. از شش سال سختی جراحیهایش در خارج میگفت. 67 سانت از رودهاش نبود. میگفت، با همین دستهایش 250 شهید را از زیر خاک بیرون آورده و همین قدر که دعای پدر و مادر شهدا پشتش است، برای آخرتش کفایت میکند و هیچ اجر دیگری؛ حتی از جبههاش هم نمیخواهد.
مطلبی که پیش روی شماست خاطراتی است از آقای «موسوی»، مسئول گروه تفحص شلمچه :
دنبال این نباشید که شهدا کجا باید دفن شوند، دنبال این باشید که شهدا چگونه و با چه وضعیتی پیدا میشوند. شهید جایش روی تخمان چشم ماست. تمام میادین باید پایش یک شهید باشد. شهدای گمنام، گمنام شهید شدند و گمنام هم دفن میشوند و این کار صحیح نیست. شهید باید در قلب مردم باشد، نه در ارتفاعات. همین طوری گلزار شهدا در حال فراموشی هستند، وای به حال آن که در سر تپهها دفن شوند. باید شهدا از آرشیو درآورده شوند و تمام خیابانهایمان پر از بوی شهدا باشد.
تله فيلم «آسمانيها» با هدف ترويج فرهنگ ايثار شهادت و انتقال ارزشهاي دفاع مقدس به نسل جوان، به همت صدا و سيماي کهگلويه و بوير احمد توليد شد.
داستان تله فيلم «آسمانيها» مربوط به فردي به نام «کاصادق» است که جانباز شيميايي است. او بعد از جنگ بلدچين کوه شده و دختري به نام صدف دارد.
«کاصادق» مدتي است دچار سرفههاي شديد شده و با توجه به آزمايشهاي انجام شده، پزشکان رفتن به کوه را براي کاصادق سم ميدانند و دختر او تلاش ميکند که کاصادق را از رفتن به کوه منع کند و در اين بين متوسل به دوستان و همرزمان قديمي پدرش ميشود که با آمدن هادي از شيراز غفور از يزد و مسلم از يزد اتفاقات جديدي رخ ميدهد.
تاريخ ايران تاکنون، رويدادهاي زيادي را در دل خود ثبت کرده است، که يکي از مهم ترين آنها 8 جنگ تحميلي بود که تمام ايراني ها از جوان و پير، مورد حمله کشور همسايه که با تفکر دولت هاي غربي صورت گرفت، ايستادگي کردند. در طول همين 8 سال دفاع مقدس، هر روز خاطرات زيادي براي ايران و ايرانيان رقم خورد که يکي از مهم ترين اين رويداها، حماسه اي، که هيچ گاه فراموش نمي شود و آن هم حماسه سوم خردادماه بود، بازپس گيري خرمشهر خونين از دست متجاوزان که شهداي زيادي براي بازپس گيري آن داديم، خون هاي زيادي ريخته شد و دستاورد آن جانبازان بسياري بود و حالا سال هاي زيادي از آن روزها مي گذرد، اما حماسه فتح خرمشهر هيچ وقت از اذهان ايراني ها پاک نمي شود، جوانان زيادي آن روزها در آن عمليات شرکت کردند که حالا آنها افرادي مسن هستند و خاطرات زيادي از آن روزها به ياد دارند..
عبدالله نوراني جانباز دوران دفاعمقدس كه مدتي به علت بروز زخم در چشم چپش در بيمارستان لبافينژاد تهران بستري شده بود،ضمن ابراز رضايت از وضعيت جسماني خود گفت: پس از اينكه 24 روز در بيمارستان لبافينژاد بستري بودم و چشم چپم را براي درمان بخيه كردند، زخمها بهبود پيدا كرد و با دستور پزشكان به منزل منتقل شدم، تا احيانا اگر زخمها دوباره ظاهر شد، براي مراحل بعدي درمان به بيمارستان منتقل شوم.
وي حال عمومي خود را در حال حاضر بهتر از قبل توصيف كرد و افزود: در حال حاضر درد و زخم چشم چپم كمتر و در عين حال ديدم نسبت به قبل كاهش يافته است.
سکانس اول- روز- داخلي - اتاق دکتر قانعي بيمارستان ساسان
من يک شيميايي ام. باور کنيد. مجبورم نکنيد قسم بخورم. ولي من هم يک شيميايي ام. با همه جوانبش. شايد هم بدتر. چيه؟ به سرفه اي ناکرده ام شک کرديد؟ يا به تاول هاي باد نکرده ي روي دست و پايم! يا به اينکه مثل فلاني، هنرپيشه ي خوبي نيستم، گيس هايم را بلند نمي کنم و يا روي ويلچر، خود را کج نمي کنم و روز بعد در فلان فيلم سينمايي نمي دوم؟ ولي باور کنيد من هم سرفه مي کنم. شب ها که همه خوابند. دست خودم نيست.
مي پرسي چرا فاصله ي ما با فرزندان مان زياد است؟ خُب معلومه، همين سرفه هاي شبانه است.
من هم که صبح زود بايد از خواب ناز و رختخواب گرم و نرم دل بکنم و به مدرسه بروم، وقتي نصف شب، پدرم با سرفه هاي سنگينش، مثل خمپاره 120 بترکد و شيشه هاي خانه را بلرزاند، از خواب بپرم، خُب معلومه از دستش عصباني مي شوم و مي روم جاي ديگري مي خوابم تا صداي تند و زمخت سرفه هايش را نشنوم.
من هنوز خبرنگار نشده بودم و در تحريريه خبر كار ميكردم؛ [در آنجا] اخبار را مقابله ميكردم. خبر دو نسخه بود، وقتي گوينده خبر را ميخواند، من غلط هايش را ميگرفتم و ميگفتم: غلط است، صبر كن. به اين [كار]، مقابله خبر ميگويند. آن موقع مثل الان نبود كه افراد سه روزه خبرنگار ميشوند، شايد من يك سال كارم همين بود.
خيلي كه وضعمان خوب شده بود، در راديو ميگفتيم: «اينجا تهران است، صداي جمهوري اسلامي ايران، ساعت 14.» همان روز اول وارد راديو شدم. راديو خيلي فعال بود. من خبرنگاري را خيلي دوست داشتم. از زمان بچگي هم انشا، تاريخ، جغرافيا و ادبياتم نسبت به رياضيات و ديگر دروسم خيلي خوب بود.
شايد من جزو نخستين نفراتي بودم كه از صدا و سيما به جبهه رفتم. وقتي من رفتم، تازه شهيد چمران گروه جنگهاي نامنظم را تشكيل داده بود.
محمد دهقان، عضو كميسيون حقوقي و قضايي مجلس با اشاره به نقش بسيج و تأثير آن بر پيشرفتهاي كشور، اظهارداشت: همانگونه كه رهبر معظم انقلاب نيز فرمودند يكي از بزرگترين يادگارهاي حضرت امام(ره) تشكيل بسيج مستضعفين بود.
وي با بيان اينكه حضرت امام(ره) يكي از مردميترين نهادهاي انقلابي را تشكيل دادند، تصريحكرد: بسيج براي دفاع از آرمانهاي حضرت امام(ره)، اسلام و انقلاب به وجود آمد.
عضو هيئترئيسه مجلس با تأكيد بر اينكه بسيج در طول سالهاي متمادي پس از انقلاب نيز در صحنههاي مختلف صلابت، درخشندگي و نورانيت خود را نشان داده است، يادآورشد: در عرصه دفاع مقدس قطعاً اگر بسيج نبود و نيروهاي مردمي حضور نداشتند ايران اسلامي نميتوانست دشمن را شكست دهد.
جانباز شيميايي دوران دفاع مقدس كه رمان «چشمهاي خردلي» بر اساس خاطرات وي نوشته شده است بر لزوم مستندسازي اتفاقات دوران جنگ تحمليل تأكيد كرد.
به گزارش خبرگزاري فارس از شيراز، اسماعيل جمالي بعد از ظهر امروز در حاشيه سومين نشست نقد كتاب فارس با بيان اينكه تمام خاطرات موجود در كتاب «چشمهاي خردلي» بر اساس واقعيت نگاشته شده است اظهار داشت: بر خلاف برخي صاحبنظران كه معتقدند بخشي از اين كتاب خاطرهسازي بوده است كه بايد به عنوان شاهد زندهاي از جنگ بگويم هرچه در اين كتاب وجود دارد اتفاقات واقعي جنگ است.
جمالي تصريح كرد: با گذشت 30 سال از جنگ جامعه امروز ما به سمتي پيش رفته است كه نميتوانيم بسياري از واقعيتها را بيان كنيم چرا كه بيم آن ميرود كه مخاطب نتواند آنها را قبول كند.
وي با انتقاد از نويسندگان ادبيات پايداري كه تنها به بيان بخشهاي خاصي از جنگ ميپردازند، افزود: اين طور نبوده است كه ما در جنگ تنها شاهد رشادتها و دلاوريها باشيم.
اين جانباز هشت سال دفاع مقدس با بيان اينكه فضاي جنگ تلخ و سياه است، ادامه داد: در فضاي جنگ تحميلي همگي اسوه ايثار نبودهاند و اگر قرار است تمام رشادتها را بازگو كنيم بايد از تلخيها نيز بگوييم تا مخاطب آنها را باور كند.
جمالي با بيان اين موضوع كه در كتابخانههاي اروپايي با ارزشترين كتابها متعلق به جنگهاي جهاني اول و دوم هستند بيان داشت: آن زمان موقع نبرد بود و اكنون زمان علمي كردن واقعيتهاي اين نبرد است و اين ممكن نميشود مگر با همت نويسندگاني كه به خلق آثار دوران دفاع مقدس ميپردازند.