مترجم سایت

« بعد از این كه مأموریت به لشگر ابلاغ شد ، برای انجام عملیات كربلای ـ 5 ، برادر اسماعیل به پادگان آمد كه گردانها را آماده كند . صبح یكشنبه 28 دی به من گفت كه یك موتور آماده كنید تا به خط برویم . بلافاصله آماده شدیم و با یك دستگاه موتور به طرف خط حركت كردیم ، تا این كه ایشان خط را سركشی و شناسایی كند . در بین راه تا خط متوجه شدیم كه هواپیمای دشمن در منطقه است و خیلی نزدیك به ما حركت می كند . به ناچار موتور را پارك كرده و پیاده شدیم و به طرف كانال به راه افتادیم ،‌ایشان چند قدمی جلوتر بود . در این لحظه بمبهای خوشه ای دشمن به زمین اصابت نمود و ما هر دو زخمی شدیم ،‌ایشان از ناحیه پا جراحت برداشتند . به هر زحمتی بود وارد كانال شدیم . چند متر جلوتر سنگری مشاهده كردیم . به قصد رفتن به آن سنگر ، حركت كردیم كه ناگهان صدای سوت راكتی ما را به خود متوجه كرد . به سرعت به حالت خیز درآمدیم . با انفجار راكت هر كدام به سویی پرتاب شدیم و كانال نیز تكان شدیدی خورد . من احساس كردم سقفی بر سر ما فرو ریخته است ، پس از چند ثانیه اسماعیل را صدا كردم ولی جوابی نشنیدم . گرد و خاك كمتر شد ، دقت كردم ؛ دیدم كه اسماعیل بسیار آرام خوابیده است و من اصلاً احتمال آن را نمی دادم كه من سالم بمانم و او به شهادت رسیده باشد . مقداری خاك و سیمان و غیره كه روی ایشان بود كنار زدم و بیشتر دقت كردم ، دیدم ایشان با بال شهادت به دیار یار پرواز كرده است . »

برادر محسن رضایی در غم از دست دادن یار دیرینه شان با حضور در منزل آن شهید بزرگوار ، سخنانی را بدین شرح بیان داشتند:

بسم الله الرحمن الرحیم

« … علت این كه گریه می كنم ، به خاطر عشق و علاقه ای است كه به اسماعیل داشتم . اسماعیل جزء نادر برادرانی بود كه در قلب من جای داشت و شاید این را من بروز نمی دادم و به دیگران یا برای خود اسماعیل نمی گفتم . اما واقعاً اسماعیل یكی از عزیزانی بود كه من به شدت به ایشان علاقمند بودم و اگر من گریه می كنم برای این است كه نمی شود مانع عشق و علاقه شد. به هر حال هركسی كه علاقمند به دیگری باشد ، احساس دارد و متأثر می شود و من برای خود گریه می كنم كه الان دیگر اسماعیل در كنار ما نیست و به هدف متعالی خودش رسیده و اگر «اسماعیل»ها در این صحنه های نبرد باشكوه الهی شهید نشوند ،‌همیشه زندگی برای آنان تلخ و سیاه است . عظمت اسماعیل در رزم و مبارزه اوست . ابراهیم (ع) در میدان نبرد الهی است كه ابراهیم می شود و این عشق الهی است كه شكوه و عظمت و شیرینی و جذبه به «اسماعیل»ها می دهد .

من در اینجا از همه به خصوص از خانواده معزز و محترم اسماعیل و برادران سپاه آغاجاری و بهبهان می خواهم كه واقعاً اسماعیل را به عنوان یك الگو به مردم شهرهای خودشان معرفی كنند . بخصوص برای قشر جوان و فعال شهر . من مطمئن هستم كه انشاالله این شهادت در این دو شهر غوغا خواهد كرد و به فضل خدا همین جوانها و دانش آموزان پر شور ، آن چنان از روح بزرگ اسماعیل قوت بگیرند كه در آینده ما اسماعیلهای زیادی در این دو شهر خواهیم داشت . به هر حال ما ضعیف هستیم و به خاطر علاقه مان به اسماعیل گریه می كنیم . اما اسماعیل در جایگاه بسیار رفیعی مأوا گزیده و نزد خداوند از منزلت والایی برخوردار است و من امیدوارم كه خداوند متعال به پدر و مادر شهید ـ كه من به جای پدر و مادر خودم روی آنها حساب می كنم ـ صبر عنایت فرماید و توفیق ادامه راه ایشان را به همه ما عطا فرماید . »

« والسلام »

و به درستی كه اسماعیل از صابران بود و نفس مطمئنه اش مصداق آیه شریفه : «‌یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربك راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»

پیام فرمانده كل سپاه

پیام فرماندهی كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام شهید اسماعیل دقایقی فرمانده لشگر 9 بدر

بسم الله الرحمن الرحیم

كاروان كربلاییان امروز پرشتابتر از همیشه در حركت است و عاشوراییان را یكی پس از دیگری به همراهی می خواند تا بار دیگر كلام معصوم (ع) را تحقق عینی بخشند كه: « كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا » مصداق بارز این واقعیت ، عروج عارفانه سردار رشید اسلام ، یار وفادار امام ، برادر گرانقدر و عزیزم شهید « اسماعیل دقایقی » است .

این جانب كه از سالها پیش از انقلاب ایشان را شناخته وبه ویژگیهای اخلاقی ـ انسانی او وقوف داشته و دارم . شهادت می دهم كه او انسانی متعهد ،‌پاكباخته ، عاشق و مخلص اسلام و انقلاب اسلامی بوده ، مبارزات او قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و تلاشهای سراسر شور و حماسه اش بعد از انقلاب گواه بارز این مدعاست .

این جانب ،‌اسماعیل را بسیار دوست می داشتم . خانه و خانواده محترم ایشان قبل از انقلاب هم یكی از پایگاهها و كانونهای نهضت اسلامی به شمار می آمد . بیانیه ها و اعلامیه های حضرت امام در منزل ایشان تكثیر و توزیع می شد . لذا به جرأت می توان گفت یكی از خانواده هایی كه انقلاب اسلامی در خوزستان مدیون آنهاست ، خانواده محترم شهید دقایقی است و درود بر آغاجاری و بهبهان قهرمان كه این سرداران بزرگ را در دامان خود پرورده است .

بر خود لازم می دانم شهادت این سرباز فداكار امام زمان (عج) و یار دیرین و مورد علاقه ام را نخست بر دودمان معظم ایشان ، سپس به رزمندگان سلحشور تیپ بدر و سرانجام به مردم قهرمان آغاجاری و بهبهان تبریك و تسلیت گفته و بشارت دهم كه همرزمان او مصممتر از همیشه در راه نبرد بی امانشان گام برمی دارند و همزمان با تشییع پیكر مطهر این سردار شهید ،‌تیپ بدر عملیات خود را در هجوم سرنوشت ساز كربلای ـ 5 آغاز می كند .

امید است خداوند ، توفیق ادامه راه این عزیزان را به ما عطا فرماید .

فرماندهی كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

محسن رضایی

متن سخنان نماینده ولی فقیه در سپاه

متن سخنان حجت الاسلام والمسلمین محمدی عراقی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران پیرامون شخصیت شهید دقایقی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحق شهید «‌اسماعیل دقایقی » فرزند نمونه اسلام و قرآن بود . برادرانی كه از نزدیك او را می شناختند ، می دانند علی رغم این كه فرمانده ای پرتلاش و لایق و كارآمد بود و می توانست نیروها را خوب سازماندهی كند و از آنان خوب استفاده كند ، اما یك ذره خودبینی در وجودش نبود . همه او را به عنوان یك برادر مخلص و صادق و متواضع می شناختند . لذا خیلی خوب می توانست دیگران را جذب كند ، به خاطر همین اخلاق اسلامی و انسانی كه داشت . اما در برابر دشمنان اسلام واقعاً شدید بود و مصداق آیه شریفه « اشداء‌علی الكفار رحماء بینهم » بود .

برادران عزیزی كه در فرماندهی سپاه هستند ، شهید دقایقی را از نزدیك می شناختند . در زمان محاصره آبادان ، در زمان محاصره سوسنگرد كه این برادر بزرگوار همان زمان فرمانده سپاه سوسنگرد بود ، چه بردباری و مقاومتی داشت و چه قدرتی در جذب نیروها و سازماندهی آنها داشت . بزرگترین یادگاری كه از این شهید عزیز مانده یك لشكر است كه به بركت فرماندهی خوب این عزیز و همراهی و همگامی مجاهدان عراقی مانده ، یعنی لشكر بدر . این یگان در اغلب عملیاتها شركت داشته است . در عملیات بدر در محل پاسگاه چزابه جنگید . در عملیات كربلای ـ 2 نقش اصلی را این یگان به عهده داشت و امروز در عملیات كربلای ـ 5 این لشكر نقش بسیار مهمی را دارد . امیدواریم كه انشاالله برادران عزیزی كه در كنار این شهید بزرگوار بودند راه او را كه تقویت هرچه بیشتر لشكر است ، ادامه دهند .

والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته

در رثای سردار رشید اسلام ، فرمانده لشكر 9 بدر

اسماعیل

او اسماعیل بود

بار دیگر ستاره ای از سرزمین خون خدا ، از كربلا

به ضیافت « قدسیان » بار یافت اما

با تنی خونین .

او رهیده از خویشتن به دیار معبودش سفر كرد .

او با كوله باری از عشق و ایثار به منزلگه پاكان راه یافت

او فرزند مظلوم رمضان ،

‌یار كربلاییان و همراه عاشوراییان بود ،

او با ندای سربداران سلحشور

قربانیان مسلخ عشق ،

مظلومان دیار ایثار

در بندان آزاد

وارثان خون خدا

هم آواز شد و خود از آنان گشت .

او مسلخ خود را از اول عمرش دید و

                سرود رهایی خویش را با گلوی خویشتن

                                                                      بارها سرداد .

او از یاران اُحدیان ،

اصحاب بدریان و حماسه سازان خندقیان بود

او یار و فرمانده مظلومان دیار حسین (ع)

این مهاجرین و مجاهدین فی سبیل الله بود

او دلسوخته ای بود كه هرگز آرام نداشت

او موجی از دریای حماسه و فریاد بود

او دلداده دیار یار بود

او سر خویش را با محرومان « همراز » بود

او سر خویش را با شمشیر تقوی در مقتل حسینیان از خود ،                                                                                جدا ساخت .

و خود را در دیار نسیتی به هستی مطلق

حضرت حق سپرد و  اسماعیل گشت

او اسماعیل بود .

یار دل سوخته

بهمن  /  65

به یاد دوست شهیدم ؛ اسماعیل دقایقی

داغ صد شقایق

هنوز مانده به یادم كه از خطر می گفت

زخط سرخ شقایق مرا خبر می گفت

به جای آب به لب جرعه های جرأت داشت

زتوشه راه شهادت زیك سفر می گفت

ز هر كرانه چشمش امید می تابید

زبان دیده  او ، قصه ظفر می گفت

درون سینه خود ، داغ صد شقایق داشت

حدیث سینه خود را به چشم تر می گفت

همیشه مردن خورشید ، سرخ خواهد بود

شبی به زمزمه با تیغ پر شرر می گفت

به سوی دوست توانم پرید بی پر و بال

حكایتی است كه آن مرغ خسته پر می گفت

به سوگ او همه شب چشم آسمان تر بود

ستاره از غم او قصه با قمر می گفت

به یاد او همه شب دیده رنگ دریا داشت

صدف ، حكایت او را به صد گهر می گفت

طنین گام تو در گوش راه می پیچید

همین كه عاقبت افسانه حذر می گفت

همیشه نام تو در ذهن راه جاری بود

نسیم نام تو هر دم به رهگذر می گفت

 اینان كه به خلق و خوی اسماعیلند

در حادثه آبروی اسماعیلند

در گفتن لبیك به پیغمبر تیغ

بیتاب تر از گلوی اسماعیلند .

حلق اسماعیل

نظر بر حلق اسماعیل كردم

دو چشم خویشتن را نیل كردم

زبانم از سخن گفتن فرو ماند

قلم را عاقبت تعطیل كردم

.....................

كنگره بزرگداشت سرداران شهید سپاه و 36 هزار شهید استان تهران

كمیته انتشارات

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: