* * *
بسم الله الرحمن الرحیم. امت عزیز مسلمان! الان در جبهههای غرب صحبتی داریم با فرمانده لشگر عاشورا که توجهتان را به آن جلب میکنم.
- برادر مهدی باکری! ضمن تشکر از اینکه در این مصاحبه شرکت کردهاید؛ در ابتدا هدف از جنگ در اسلام را توضیح دهید.
- بسم الله الرحمن الرحیم. با درود و سلام به پیشگاه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق امام زمان، امام امت، خمینی بتشکن، و درود و سلام به رزمندگان پرتوان و با استقامت اسلام و با درود و سلام بر شهدای با ارزش و پر ارج اسلام و خانوادههای مقاوم و با استقامت شهدای بزرگوار.
البته این سؤال، خیلی کلی است و شاید نیاز است که ساعتها درباره آن بحث بشود ولی چون بصورت مصاحبه است، من بصورت اجمال جواب میدهم و عبور میکنم. هدف از جنگ در اسلام کلاً خود مکتب اسلام است و رسالتی که بر دوش مسلمین تعیین کرده. این دنیا، عرصه جبهه بندی حق و باطل و جنگ تضاد ایمان و کفر است. شعار لا اله الا الله یعنی نفی تمام طواغیت و قدرتهایی که در مقابل خدا عرض اندام میکنند و میخواهند انسانها را به تباهی و فساد و به هر آنچه غیر از توحید است بکشانند. لذا از زمان پیامبران و ائمه اطهار (ع) و اکنون در زمان ما، رسالتی که در اسلام بر دوش مسلمین گذاشته میشود و تعیین میشود، جنگ و جهاد است در دو جبهه. یکی در درون خود انسان، جهت ساخته شدن و آماده شدن برای آن جهاد دیگر و یکی هم جنگ در خارج از وجود انسان، در جبهههای مختلف با صورتهای مختلف با دشمنان اسلام است.
اگر نگاه کنیم میبینیم که سراسر زندگی پیامبران، مبارزه با حکومتهای جابر زمانشان بوده. ائمه اطهار (ع) هم همچنین. و الان هم، ما بقول امام بزرگوار مواجه هستیم با شیطان بزرگ آمریکا و ابرقدرت روس و فرانسه و نمیدانم انگلیس و اسرائیل و این مجموعهها که مکلفیم بنا به تکلیفی که اسلام بر دوش ما گذاشته و تعیین کرده جنگ کنیم. و این جنگ یک جنگ عقیدتی و مکتبی است و محدودیتی از نظر شروع یا پایان ندارد و بصورتهای مختلف ادامهدار است و تا زمانی که آثار جور و ظواهر شیطانی، که مقابله میکنند با ارزشهای خدایی، از روی زمین محو نشده این رسالت بر دوش تمامی مسلمین است و ادامه دارد و این جنگ یک جنگ مکتبی است.
- برادر باکری! لطفا بفرمایید که روحیه رزمندگان اسلام برای آزادسازی قدس و کربلا در چه حدی است؟
- رزمندگان اسلام همانطور که از اسمشان مشخص میشود چون حرکتشان و جنگشان مبتنی بر مکتب و ایمانشان است لذا روحیهشان روحیهای نیست که در زمانی کم شود یا قطع شود. بلکه روحیهای است که دائم در حال رشد و افزایش است چرا که روز به روز خون شهدا، رسالت و استقامت و پایداری مضاعف در جهاد مقدس بر دوش اینها میگذارد. لذا اگر خودتان هم بگردید و ببینید، روز به روز با روحیه بیشتر و ایمانی راسختر به رسالت خودشان که همانا در زمان حال جنگ با رژیم صدام کافر است، عمل میکنند و انجام تکلیف میکنند.
- لطفا از شبهای عملیات که رزمندگان اسلام حالات معنوی و عرفانی به خودشان میگیرند یک مقدار صحبت کنید.
- این مسائل حتما اگر با آن برادرهایی که خودشان در شبهای عملیات تکور هستند صحبت بشود، با خلوص بیشتر بیان میکنند ولی چیزی که من مشاهده کردهام این است که انسان تصور میکند لحظاتی بر او میگذرد که لحظات سرنوشت ساز است و ملموس است که انسان وجودش را و آن جسمی را که به او متعلق است نزدیک است که بخاطر خداوند متعال، بخاطر خدای تبارک و تعالی، ایثار کند و در راه او تمام دار و ندارش را عرضه کند. لذا این لحظات بسیار با معنا و عالیاند و اصلاً قابل توصیف نیستند. لذا در رزمندگانی که آماده میشوند تا در شبهای ظلمانی، این ایثار را بکنند و دار و ندارشان در این دنیا را بخاطر خدا تقدیم کنند، حالات و احوالی پیدا میشود که قابل وصف نیست و شاید با ارزشترین لحظاتی باشد که در آن زمان یک انسان بتواند در این دنیای مادی احساس کند.
و چون دلها هم خالص است و تکیه تنها بر ایمان است و نه امکانات مادی، طبعاً لطف خدا و کمک امام زمان (عج) هم در این شبها بیشتر است و در نتیجه، آن شهامت و شجاعت و ایثاری هم که سر تا پا وجودها را گرفته باعث میشود که نصرت خدا شامل حال رزمندگان شود و آنها بیباکانه و با شهامت تمام به دشمن حمله ور شوند بدون اینکه قدرت و امکانات و وضعیت دشمن را در نظر بگیرند. و خب طبعاً مردم مسلمان و رزمنده ایران بارها شنیدهاند و جوانهایشان که از جبههها برگشتهاند تعریف کردهاند که چقدر کمکها و امدادهای امام زمان (عج) یا حضرت فاطمه زهرا (س) در جبههها، در زمانهایی که نیروها گم میشوند یا در جایی که کاملاً قطع امید میشود و ضعفی که ما از نظر ظاهر میبینیم پیش میآید و گمان میکنیم که دیگر هیچ کاری از دست ما بر نمیآید، در آن زمانها به داد ما میرسند و چقدر تعیین کننده است حضورشان. و یا خوفی که به دل دشمن میاندازند و در حتی بعضی صورتها که ما خودمان نمیبینیم ولی به دل دشمن و چشم او میآید، در آن شکل ظاهر شدنشان که باعث افتادن خوفی در دل دشمن میشود که واقعاً این خوف امداد و کمک بزرگی است که عمدتاً در مقابل کمبودهایی که ما از نظر امکانات و ادوات و وسایل داریم، این خوف باعث میشود که آنها که دارای سلاحهای برتر و امکانات بیشتری هستند اصلاً نتوانند استفاده کنند و با ترس و لرز یا فرار کنند یا تسلیم رزمندگان اسلام بشوند.
- با توجه به اینکه جبههها سراسر خاطره هستند اگر شما هم بعنوان مسئول لشگر عاشورا خاطرات جالبی از جبههها دارید لطفاً توضیح بدهید.
- از خاطرات جالبی که یادم میآید در عملیات "فتح المبین" بود که در آن زمان من مسئول محور بودم. از نیروهای ما چند گردان که حرکت کردند بطرف ارتفاعات "میشداغ" بعضی نیروها از عقب حرکت کردند و بعضی نیروها هم از مقابل... بعد از شاید حدود یک ساعتی که از راه افتادن نیروهایی که از جلو حرکت کردهبودند گذشت، در تماسی که من با آنها گرفتم، عنوان کردند که راه را گم کردهاند و زمان، تلف شده و اینها آنطوری که باید حرکت میکردهاند نتوانستهاند پیش بروند. شب هم بسیار تاریک بود و انسان چند قدمی یا دو قدمی خودش را به سختی میتوانست ببیند. من راه افتادم و یک مقدار که رفتم از عقب به اینها رسیدم و نفری را که بعنوان نیروی شناسایی بود پیدا کردم و گفتم پس چرا نمیتوانید نیرو را جلو بکشید، چرا نمیتوانید بروید؟ با اینکه او طلبه جوانی بود و خیلی هم شجاع و با ایمان بود، گفت که والله اصلاً نمیدانم چطور شده و با اینکه به این منطقه آشنایی دارم و بارها این راه را رفتهام، نمیتوانم راه را پیدا کنم. ساعت را هم که نگاه کردیم دیدیم زمان حمله نزدیک میشود و اینها هم قبل از شروع درگیری باید حتماً میرسیدند به خط اول دشمن و میادین مین را خنثی و عبور میکردند تا درگیری در تمام طول خط همزمان شروع بشود.
هول عجیبی ما را برداشته بود که اگر این نیروها نرسند و مأموریتی که در این وسط بر عهدهشان هست را اگر انجام ندهند و از این قسمت حمله صورت نگیرد، چه بسا نیروهای پشت سر اینها یا نیروهایی که از سمت راستشان میآمدند را دشمن اذیت کند و تلفات وارد کند و اگر این نیروها به موقع نرسند دشمن متوجه شود و آتش کند و صدمه ببینند. هول عجیبی گرفته بود ما را و نمیدانستیم چکار کنیم. که این برادر طلبه و من که ایستاده بودم چند بار امام زمان (عج) را صدا زدیم و کمک خواستیم که ما در این شب تاریک و وسط این تپهها نمیدانیم چکار باید بکنیم، تو خودت راه را نشان بده. این مسأله سه بار اتفاق افتاد و انگار اصلاً به دل آدم میانداختند که مثلا از چپ برو که یک مقدار راه طی شد و بعد از اینکه یک مقدار رفتیم دیدیم که آهان! یادمان آمد که این همان مسیر است. سه جا که تقریباً مسیر به سه راهی یا چهار راه میخورد و آدم نمیدانست که باید به راست برود یا به چپ این مسأله تکرار شد و برای خود من کاملاً ملموس بود که چقدر از طرف امام زمان (عج) عنایت وجود دارد و در این جاهایی که ما واقعاً عاجز و ناتوان بودیم، چون دلها و قدمها بخاطر رضای خدا و رضایت امام زمان (عج) بود چقدر آنجا کمک میشود و راهنمایی میشود به رزمندگان و خوشبختانه در سه مرتبه گم شدنمان با کمکی که از طرف امام زمان (عج)، از طرف خدا، شد نیروها توانستند که سریع به جلو بکشند و با مختصری تأخیر توانستند که برسند و مأموریتشان را انجام بدهند.
و یک مورد هم که شجاعت و شهامت رزمنده اسلام را نشان میدهد و از خاطرات بزرگ است برای ماها، در عملیات مسلم بن عقیل بود [۱۳۶۱ - سومار] که دشمن پاتک شدیدی زده بود، من پشت خط بودم که مجروحین را میآوردند آنجا به پست امداد. یک رزمنده مجروحی را آورده بودند که این تیربارچی بود. تیر خورده بود به گوشش و به یکی از چشمهایش صدمه زده بود یعنی از پشت گوشش خورده بود بینی را سوراخ کرده بود و از چشم دیگرش خارج شده بود. تمام صورتش را خون گرفته بود. اما با روحیه عجیبی شعار میداد، خدا را یاد میکرد و مختصری که جراحتش را آنجا بستند، هر چند وضعش خوب نبود و از جای حساسی تیر خورده بود، به اصرار میگفت مرا رها کنید بروم، من تیربارچی هستم، تیربارم بیصاحب مانده، من میتوانم مؤثر باشم در خط. اصلاً من متحر شده بودم که در آن حالی که او شدیداً جراحت برداشته بود و چشمش در آن حال است، از صورتش، از چند جا تیر خورده و غرق خون است، چقدر فکرش درگیر این است که برگردم به خط و مجدداً پشت تیربارم بنشینم و با این کفار بعثی جنگ کنم. و واقعاً این رشادت و شهامت و از خود گذشتگی در آن زمان خاطره بزرگی بود برای من.
یک خاطره هم از زبونی و ترسویی دشمن که البته کراراً در تمامی عملیاتها اتفاق افتاده. اتکای دشمن به واحدهای زرهی خود است. هر جا هم که از نیروی پیاده استفاده کند، به پشت گرمی تانکهایش این نیروهای پیاده را جلو میفرستد و تقویت میکند. باز در عملیات "مسلم بن عقیل" بود که دشمن از یک تنگهای توسط تانکهایش فشار زیادی میآورد و اصلاً بدون هیچگونه ترس و واهمهای، تانکهایش بطرز عجیبی حملهور میشدند. که بعد از اینکه موشک آورده شد و چند تا از تانکهایش آنجا زده شد، انگار نه انگار که همان تانکهایی که تا دیروز، تا یکساعت پیش، به این شکل - اگر آدم ناآشنایی نگاه میکرد میگفت عجب واقعا اینها شجاع و نترس هستند - به این شکل حملهور میشدند، رفتند و پشت تپهها جوری پنهان شدند که هر زمان هم که سر یکی از تانکها یک مقدار میخواست بالا بیاید، یک تیرانداز با دوشکا یا تیربار به روی تانک تیراندازی میکرد و باز این میرفت و از ترس پنهان میشد. که این صحنه جالبی بود که خفت و خاری و ترس و زبونی که در دشمن هست را نشان میداد و اینکه دشمن تا یکی دو تا از سلاحها و ادواتش را در صحنه از دست میدهد ترس و واهمه به صورتی بر او غلبه پیدا میکند که کاملاً کارایی خودش را از دست میدهد.
و یا در مورد نیروهای پیادهاش هم همچنین. در عملیات "والفجر یک" بود [۱۳۶۲ - فکه] که ارتفاعی وجود داشت که دشمن با آتش شدیدی به آنجا فشار وارد میکرد و تعدادی از نیروهایش را روی این ارتفاع فرستاد. تعداد کمی از رزمندگان اسلام با تکبیر، روز بود که حملهور شدند به روی این ارتفاع و اینها چند نفر که تلفات دادند، بقیه که من تعدادشان را حدود دویست، دویست و پنجاه نفر میدیدم از تپه سرازیر شدند و در دره شروع به فرار کردند. خاطره عجیبی بود. رزمندگان اسلام با آرپیجی و تیربار از عقب افتاده بودند به جان اینها و صحنه جالبی بود برای من که ترس دشمن را نشان میداد و پا به فرار گذاشتن با یکی دو سه نفر کشته دادن را، آنهم چه فراری. بهترین صحنهای بود که رزمندگان اسلام توانستند بیشترین تلفات ممکن را به این بعثیهای ترسو و مزدوران بیآخرت وارد کنند. این چند خاطره مختصر بود که جالب دیدم برای شنوندگان یا خوانندگان عزیز در مورد جبهه بگویم.
- برادر باکری! لطفاً بفرمایید که چرا جنگ برای ما مسأله اصلی است؟
-البته امام بزرگوار در مورد جنگ و مسأله اصلی بودنش با تأکیداتی که تا امروز کردهاند، کاملاً مطلب را برای ما باز کردهاند. ولی از این لحاظ که شرافت، حیثیت و بود و نبود جمهوری اسلامی و ملت مسلمان ایران و انقلاب اسلامی، امروز در گرو جنگ است و تأکید بیشتر امام که کراراً گوشزد میکنند به ما، برای این است که امروز این جنگ، جنگ اسلام علیه کفر است، علیه مستکبرین عصیانگر، علیه استکبار جهانی است. لذا اگر امروز دشمن کوچکترین توقف یا عقبگرد یا سستی یا خستگی در صحنههای جنگ تصور بکند، این بعنوان توقف اسلام یا خستگی اسلام در مقابل کفر محسوب میشود.
از این لحاظ است که امام تأکید دارند و امروز اگر اسلام حفظ بشود، در جبههی جنگ که اسلام رو در روی کفر ایستاده، کفر تجاوزگر شده به اسلام، اسلام اگر پیروز شود و حفظ بشود، خب ما هم وجودمان، ماندنمان و زندگیمان ارزش خواهد داشت. ولی اگر خدای نکرده صدمهای وارد بشود و خدای نکرده اگر سرافکندگیای برای ما حاصل شود در جنگ، این سرافکندگی برای شخص ما نیست، بعنوان سرافکندگی اسلام برداشت خواهد شد در سطح دنیا. در نتیجه زنده بودن و زندگی معنا و ارزشی نخواهد داشت بعد از این سرافکندگی. لذا طوری که امام هم فرمودهاند امروز جنگ مسأله اصلی است. دار و ندار، بود و نبود و وجود ما در گرو نتیجه این جنگ است لذا هم با قلبهایمان از خدا بخواهیم، هم عملاً با حضورمان در جبهه باید ثابت کنیم و نشان بدهیم که مسأله اصلی، جنگ است و تمام امکاناتمان و همه چیزمان را در جهت بیشتر فعال کردن جبههها و نتیجه بهتر در جبهه گرفتن باید بکار بگیریم.
- از مسئولین جمهوری اسلامی چه انتظاری دارید؟
-البته خب من که بقول معروف کسی نیستم ولی بعنوان یک رزمنده ساده که... امام بزرگوار هم که فرمودهاند انتظار این است که تمام ارگانهای دولتی، امکانات دولتی، که دولت و ملت هم امروز یکی هستند، اینها در جهت جنگ بیشتر بکار گرفته شوند و ادارت و ارگانها، یک حالت جنگی بخود بگیرند. و به اینصورت نباشد که جبهه و مسائل جنگ فقط چند کیلومتر در نوار مرزی باشد و در شهرها یا ادارات همان مسائل و همان شیوهها و همان برخوردها و کار کردنها طبق روال سابق باشد. بلکه اینها همه باید حالت جنگی بگیرند وامروز اگر جنگ یکماه، دو ماه، پنج سال، ده سال طول بکشد خسته نشویم.
شرایط جنگ باید همه جا حاکم باشد. لذا تلاشها، زحمتها، ساعات کاری، حاکم بودن آن فرهنگ و جو جبههها و جنگ در شهرها و ادارات جزو انتظارات رزمندههاست از دولت و همچنین امکانات و نیروهای متخصص و اینها در جبههها بکار گرفته شوند و ان شاء الله که آن روحیه جنگی و نظامی دائم در تمام ادارات حاکم باشد تا باعث شود هم از نیروهایشان به جبههها اعزام کنند در نتیجه، این نفراتی که آنجا باقی میمانند علاوه بر اینکه کارهای خودشان را انجام میدهند، کارهای آن برادر رزمندهشان را هم که به جبهه فرستادهاند متقبل شوند و نظامیوار که در جنگ هستیم الان با تمام وجودمان، آنها هم سهم خودشان را با این نوع کار کردن ایفا کنند برای اسلام.
- اگر پیامی برای همرزمان خود دارید بفرمایید.
- بالطبع پیامی که... خب همرزمها که خیلی مقاوم و با ایمان، و با استواری هر چه تمام ایستادهاند و رسالت و تکلیفشان را در برابر اسلام ادا میکنند و آمادهاند که گاه و بیگاه به دشمن حملهور شوند و دشمن بعثی و این کفار ضد اسلام را نابود کنند و ان شاء الله که در انجام این رسالت با استقامت و صبری که خدا در این راه میدهد، با وجود تمام کمبودها و مشکلات و مصائب، موفق باشند. امید پیروزی و سربلندی و عزت و عزمت برای اسلام و رزمندگان اسلام از خدا دارم.
- ضمن تشکر از اینکه در مصاحبه با ما شرکت کردید اگر در آخر برای امت حزبالله پیامی دارید بفرمایید.
- البته باز امت حزبالله همه واقفند به تکلیفشان ولی بعنوان یک رزمنده میگویم همانطوری که تا امروز جوانهایشان را به جبهه فرستادهاند، خودشان حضور پیدا کردهاند و آنهایی هم که نمیتوانستند حضور پیدا کنند با مالشان، امکاناتشان، در عقب با پشتیبانیشان، جبههها را پشتیبانی کردهاند و امروز همراه رزمندگان اسلام که از بطن امت حزبالله ایران هستند، مقاوم، با استقامت و با ایمان و پرشور آنطوری که لازم بوده تجاوز دشمن بعثی را دفع کردهاند و امروز هم جهت آزادسازی سرزمین اسلامی عراق و آزادی کربلا و ان شاء الله جنگ با صهیونیزم اسرائیل برای آزادی قدس در تلاشند.
ملت مسلمان ایران که مقلد امام امت هستند، با خستگی ناپذیری و با ایمانی راسخ، این راه پر فراز و نشیبی را که امام امت میروند، راه اسلام، راه انبیاء، تمام ملت حزبالله و ما بعنوان مقلدین امام موظفیم که پشت سر امام این راه را برویم. خب مشکلات و مصائبی در این راه است. برای اینکه راه مبارزه حق علیه باطل است. راه مبارزه مظلومین با ستمگران و ظالمین است. راه امام حسین (ع) است. لذا مشکلات زیاد که شاید در این دنیا در نظر ما مشکلات باشند ولی همه مایههای سعادت اخروی و توشههای نیک آخرت است برای ما، این مال دادن، جان دادن، جوان دادن، بیخواب ماندن، شب و روز تلاش کردن و در جوش و خروش بودن، اینها همه تکلیف و وظیفه است برای تمام ملت مسلمان و برای امت حزبالله بدون هیچگونه چشم داشت. چرا که چشم داشت ما فقط از خداست و هر چه هم که ما شایستهاش باشیم و لازم باشد از طرف خدا تعیین شده و روزی ماست.
لذا بدون هیچ چشم داشتی، باید تلاشمان را نسبت به گذشته افزونتر کنیم چرا که دشمنان روز به روز به وحدتشان در برابر اسلام میافزایند. لذا اگر تا امروز دشمن ما یک کشور، دو کشور بود امروز چهار کشور، پنج کشور است. لذا ما هم وحدتمان، تلاشمان، ابتکارمان و فعالیتمان، چه در جبههها و چه در پشت جبههها روز به روز باید افزون شود. بسیج عمومی باید صورت بگیرد. بیشتر باید تلاش کنیم که ان شاء الله با وحدت خودمان، با مقلد تمام عیار بودن امام خودمان، با عمل جزء به جزء به پیامها و رهنمودهایشان و تقویت جبههها و دولت جمهوری اسلامی و روحایت مبارز و جمیع دلسوزان و کارگزاران اسلام بتوانیم ان شاء الله رسالتی را که بر دوش داریم که تشکیل جبهه واحده اسلام در مقابل جبهههای کفر است انجام بدهیم.
ان شاء الله در نزد خدا رو سفید باشیم و نزد امام حسین (ع) بتوانیم جوابگوی خونهایی باشیم که از هفتاد و دو تن میآید تا میرسد به شهدای اسلام و ایران. امید داریم که ان شاء الله به لطف خدا و با کمک خدا رزمندگان اسلام در این جنگ تحمیلی عراق علیه ایران پیروز شوند و تجارب بزرگی که امت اسلام پیدا کردهاند و آموزشهایی که دیدهاند که این هم از نعمات جنگ است بقول امام، باعث بسیج و آمادگی بیشتر و بهتر جهت آزادسازی قدس بشود ان شاء الله. والسلام علیکم و رحمة الله.
فایل صوتی مصاحبه (به زبان آذری) - از آرشیو بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
معبر