تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دفاع مقدس و آدرس
mabar.LoxBlog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
پس از عملیات خیبر چنانچه ذكر شد، عملیات های متعددی در دست طراحی بود كه بنا به دلایلی تنها عملیات میمك انجام گرفت.
در این مقطع، پس از بحث و بررسی فراوان، در نهایت بر اساس توانانی های خودی و دشمن و نیز با درنظر گرفتن معابر وصولی هدف بصره، سه راه كار در نظر گرفته شد كه عبارت بودند از:
1-منطقه عملیاتی خیبر واقع در هورالهویزه
2-شرق بصره (منطقه عملیاتی رمضان)
3-غرب اروند
از آنجا كه منطقة شرق بصره و غرب اروند فاقد تناسب لازم با توان خودی بود، لذا هور، بعنوان تنها راه ممكن و با ویژگی های زیر، انتخاب گردید:
1-آسیب پذیری دشمن به لحاظ عدم تناسب توانایی هایش با منطقه هور و عملیات آبی – خاكی
2-اهمیت استراتژیكی منطقه در رابطه با هدف بصره
3-توان نیروها از نظر كمی و كیفی
4-كم عمق بودن هدف و نیز امكان دسترسی سریع به آن
5-تسلط نسبی نیروهای شناسایی به منطقه، بنا به تجزیة خیبر و استمرار شناسایی ها
دست اندازی و تسلط بر جاده بصره – العماره و نیز راه یابی به مركز اصلی هورهای غرب دجله – كه استان های ناصریه،بصره و العماره را احاطه كرده است و همچنین تسلط بر شرق دجله، توأم با انهدام نیرو و اسارت نفرات دشمن، از جمله اهداف این عملیات بود.
ضمناً پاكسازی پاسگاه های ترابه- بلال، ابولیله و نیز روستاهای البیضه – الصخره، پد خندق و انهدام پل های العزیر، خندق و ...، در حد شمالی منطقه عملیات و پاكسازی روستاهای منطقه، انهدام پل های جویبر و ... در حد جنوبی در نظر گرفته شده بود.
وضعیت استقرار در هور
بعد از عملیات خیبر، دشمن اقدام به تشكیل فرماندهی شرق دجله (علاوه بر سپاههای 1و 2 و 3 و 4) و دره های مواضع پدافندی در كل منطقه نموده و همچنین در مسیر آبراه ها و در داخل نیزارها كمین هایی را قرار داد تا در صورت هجوم نیروهای خودی نقش هشدار دهنده و تأخیری را داشته باشد و در ضمن، از نزدیكی نیروهای شناسایی به خط دشمن ممانعت بعمل آورند.
دشمن به منظور درنظر داشتن هرگونه تحرك نیروهای خودی، دكل های متعددی را نصب كرد تا دید كلی بر هور و جوانب آن داشته باشد. علاوه بر این مبادرت به احداث باندهای فرود هواپیما و هلی كوپتر در شمال قلعه صالح (با 2 باند) و در جنوب القرنه كرد.
در این میان، گذشته از كمین، موانع دشمن در آبراه ها قابل ملاحظه بود؛ چنانچه نرسیده به سیل بند اول با نصب نبشی های آهن و وصل سیم خاردار بر سر آبراه ها (یك ردیف زیر آب و ردیف دوم روی آب) ایجاد نمود. همچنین بعد از كمین ها و قبل از رسیدن به سیل بند اول در كنار آبراه ها بشكه های متعدد فوگاز (ناپالم) مشاهده می شد كه توسط سیم، هدایت آن از خط اول دشمن صورت می گرفت.
دشمن تعداد زیادی از این بشكه ها را بر سر آبراه ها قرار داده بود. بعنوان مثال، بر سر آبراه صفین، در فاصله 120 متری سیل بند اول سه ردیف 26 تایی كه در هر ردیف 13 بشكه سمت چپ آبراه و 13 بشكه سمت راست آن وجود داشت.
قابل ذكر است كه دشمن بعد از تمامی موانع یاد شده سیل بندی را مشرف بر آب با عرض 12 متر و ارتفاع 2 متر احداث كرده بود و بر روی آن سنگرهای متعددی تعبیه شده بود كه از سه طرف چپ، راست و مقابل، دارای دید كافی بر روی آب بود.
عملیات بدر از دو محور عمده در حد فاصل «العزیر» تا «القرنه» طراحی گردید و در كنار آن یك تلاش كمكی از سمت شمال و دو حركت فریب در شلمچه و غرب اروند (جنوب) و گیسكه در غرب كشور، در نظر گرفته شد.
به منظور پشتیبانی عملیات، هوانیروز و هاوركرافت در زمینه انتقال نیرو، بنا به اولویتهای تعیین شده و نیز نیروی هوائی،در حد مقدورات، از عملیات پشتیبانی می كرد و بر این اساس با تلاش های مهندسی یگان ها و جهاد سازندگی، پد هلی كوپتر و سایت موشكی و جادة صاحب الزمان، احداث گردید.
نیروی زمینی ارتش با سه لشكر و یك تیپ و سپاه پاسداران با نه لشكر و هشت تیپ بصورت ادغامی سازماندهی شدند. علاوه بر آنچه ذكر شد، در مراحل مختلف طراحی عملیات، تدابیری منظور شد كه عمدتاً برآمده از تجربیات عملیات خیبر بود؛ از جمله:
1-علائم:
به منظور رفع مشكلات و موانعی كه هنگام عملیات خیبر در رابطه با استفاده از امكانات ترابری آبی، هلی برد و نیز نصب پل بوجود آمد، پیش بینی هایی صورت گرفت كه بخشی از آن نصب علائم مناسب و قابل رؤیت در شب، بود.
2-شیمیایی، میكروبی، رادیو اكتیو
به كارگیری گسترده سلاح های شیمیایی با عملیات خیبر آغاز شد و طبعاً زمینه های توسعه و گسترش بكارگیری آن، با توجه به استیصال و ناتوانی دشمن و بی توجهی مجامع بین المللی، محتمل می نمود. لذا تدابیری بمنظور پاكسازی آثار تك شیمیایی دشمن در زمینة تیم رفع آلودگی، تیم كشف و سنجش و تیم خنثی سازی و نمونه برداری و نقطه گذاری، اتخاذ گردید.
3-آموزش های ویژه
همزمان با پیدایش مرحله ای جدید در جنگ و تفاوت اساسی عملیات آبی – خاكی با جنگ در زمین، بایستی آموزش های مناسبی جهت رشد و افزایش كیفیت نیروها در نظر گرفته می شد. از این رو آموزش های سكانی، جهت گردان های دریایی، نصب پل، خط شكنی، استفاده از سلاح بر روی آب و همچنین هلی برد، به تناسب مأموریت یگانها، منظور گردید.
عملیات خیبر، و خصوصاً بدر، نشان داد كه جمهوری اسلامی علیرغم كمبود تجهیزات مناسب، و مشكلات و موانع عدیده ای كه بر سر راه خود دارد- عملاً توانایی و قابلیت كسب پیروزی و موفقیت هایی بسیار متفاوت با عملیات های گذشته را، دارد.
عملیات خیبر و بدر، دشمن را شدیداً متزلزل نمود و به غرب نشان داد كه تنها تكنولوژی و حمایت های همه جانبه سیاسی – اقتصادی نمی تواند عراق را سرپا نگهداشته، از آسیب پذیری اساسی مصون و محفوظ بدارد.
به هر روی، در مرحله ای از جنگ، عملیات بدر – گذشته از ضایعات و تلفاتی كه به دشمن وارد ساخت – جایگاهی ویژه را در ارتقاء و رشد ابعاد فكری و عملی سازمان رزم جمهوری اسلامی در برداشت و دورنمایی را ترسیم كرد كه بعدها فتح فاو، بخشی از حاصل و ثمرة آن بود.
اما آنچه در عملیات بدر برجستگی داشت،عمدتاً عبارت بود از:
1-تصمیم و عزم راسخ جمهوری اسلامی جهت تهاجم به دشمن و ادامه نبرد تحت هر شرائطی مبتنی بر رهنمودهای فرماندهی كل قوا – امام خمینی.
2-توانایی و جسارت در بهره گیری از تدابیر و راه كارهای جدید و در هم شكستن خطوط دفاعی دشمن در خط و عمق.
-----------------------
منبع و ماخذ :
نام کتاب : خرمشهر تا فاو – سیری در جنگ ایران و عراق – جلد دوم
ناشر : مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
شايد سخن گفتن از «بسيج» به اندازه هيچ موضوعي، براي من كه سال ها با بچه هاي بسيج هم نفس بوده ام، مشكل نيست. با آنها هم نفس باشي، كنار سنگرهايشان تا صبح پاسباني كني، ميان خنده هايشان، يك دم گريه كني و بال در بال رفتنشان ميان آسمان ها را با ديدگان كم فروغت ناظر باشي، مجالي به تو نمي دهد تا بتواني از آنها سخن هم بگويي. در گفتمان بسيج، سخن گفتن اصلاً جايي نداشت، تنها سكوت معني داشت و سخن گفتن نشان از خود ديدن بود پس كسي سخن نمي گفت: تا ديده شود. براي من در مورد «سخن نگفتن بسيجي» سخن گفتن بسيار سخت است و شايد محال. اينجا هم نمي خواهم چيزي از خود بگويم و تنها آنچه بود را بايد روايت كنم. چندي پيش در گوشه اي بياني ديدم از همسر معظم شهيد باكري كه: حميد دنيا را از چشم من انداخت.
احساس كردم كه گويي سال ها اگر مي خواستم حرف بزنم، بيشتر از اين چيزي نداشتم كه بسيجي يعني، حميد باكري كه دنيا را از چشم همه ما انداخت. و اين بود كه امام (ره) عزيزمان گفت: تنها افتخار من در اين دنيا اين است كه بسيجي ام؛ زيرا امام (ره) در دنيا تنها «بي ارزش بودن دنيا» برايش ارزش بود، انگار كه در اين دنيا تنها «حميد» برايش مي ارزيد. كيلومترها مرز ايران و عراق، سجاده ابراهيم همت، مهدي زين الدين، مهدي باكري، حسين خرازي و هزاران بسيجي گمنامي بود كه همه افتخارشان به همين گمنامي است. نمي دانم چرا فراموش كرده ايم كه بسيجي، اگر اهل جنگ بود، اگر اهل سلاح و تير و خمپاره بود، اگر روي مين مي رفت، اگر محكم ايستاده بود، از خشونتش نبود، از عبادتش بود، عابد بود، مثل مولايمان علي (ع) دنيا را به آب بيني بزي مي فروخت، مجاهد بود، مثل سيد و سالارمان حسين (ع)، دنيا را داده بود تا يك صبح تا ظهر عاشورا را بخرد. گاهي كنار اروند فكر مي كردم، آيا زاهدتر از اين بچه هايي كه حاشيه اين رود گل آلود، غواصي مي كنند، روي اين كره خاكي هست؟ پشت كانال ماهي، به خود مي گفتم: پاك تر از خون هايي كه روي اين كلوخ هاي سرد ريخته، توي اين دنياي بي ارزش هست؟
فراموش كرده ايم كه «بسيجي» خاكي نبود كه براي خودش «خاك» بخرد و دنيا طلب كند، يادمان رفته كه «بسيجي» چفيه نمي انداخت كه معامله كند و فخر بفروشد، بي توجه شديم كه «بسيجي» جنگ نمي كرد كه «خودي» نشان دهد. بسيجي، چفيه انداخت كه دنيا را از چشم همه بيندازد و خوب با اين «چفيه»، بي ارزش كرد مناسبات دنيايي را. اهل دنيا خفيف شدند، روباه ها به لانه هايشان خزيدند، از رو رفتند آنها كه اهل جان دادن نبودند. «نظرنژاد» را يادتان رفته.... اين آخري ها آن قدر شاكي بود كه خدا چرا در جنگ نبرده اش؟ شجاعت «بابانظر» از تهورش نبود از اين بود كه جانش و همه آنچه داشت برايش به اندازه يك لبخند امام (ره) ارزش نداشت. جنگ كه تمام شد.... گويي بابانظر و مهدي باكري هم تمام شدند و چفيه شان ماند.... چفيه ارزش اش به آن زاهدي بود كه آن را به گردن انداخته بود، جلوي صدها تانك، تنومند مي ايستاد و يك تنه شليك مي كرد. ارزش اش به آن «بي دنيايي» بود، نه به رنگ و قيافه و ظاهر خاكي اش. بعد جنگ عده اي فكر كردند، با چفيه بسيجي مي شوند، نفهميدند چفيه انداختن يعني «سرنترس نظرنژاد»، «دل خاشع حاج ابراهيم همت»، «دنياي بي ارزش حميد باكري»، «قلب بي شيله و پيله برونسي»، «نور صورت شهيد كاوه» و عرفان بي غل و غش هزاران بسيجي گمنام كه لابه لاي صحيفه روز محشر باقي است. هنوز هم هر كه سر نترس و دل خاشع و نور صورت و عرفان بي غل و غش دارد، اجازه چفيه انداختن اش هست، اين تكه پارچه براي ما مقدس است. من يكي، هر وقت خدا توفيق مي دهد، «احرام چفيه» مي بندم، دلم مي لرزد كه «شهيد مهاجر» نكند راضي نباشد، گنه كاري سجاده اش را رنگين كند. دلم مي لرزد كه اهل دنيا، نكند فكر كنند، چفيه انداختن بي اجازه مي شود، بي حساب و كتاب است! شهيد مهاجرها و فاضل الحسيني ها و همه بسيجي هاي آسماني لشكر 5 نصر را شاهد مي گيرم، كه خدا نياورد روزي، بخواهم اين پارچه بهشتي كه بوي قبر حسين (ع) مي دهد را به اين بازي هاي دنيايي بفروشم. خدايا! آن روز را برايم مياور.
معبر
علي سعادت
| 15:34
- 7 آبان 1389برچسب:چفيه, مقدس,بسيج,