پرويز پرستويي
(ليلي با من است )
کمال تبريزي در نيمه دهه 70با ساخت فيلم «ليلي با من است »نه تنها نخستين کمدي جنگي ايراني را ارائه کرد که با تابوشکني و نمايش شخصيت هايي آسيب پذير و واجد ضعف هاي انساني چهره هايي باور پذير را نيز به نمايش گذاشت . پرويز پرستويي بار ديگر در فيلمي از ژانر دفاع مقدس ظاهر شد. اما اين بار با کليشه زدايي از آدم هاي درگير جنگ شخصيتي لرزان و متزلزل که از حضور در جبهه به شدت هراس دارد اما براي دريافت وام تعميرات منزل به جبهه آمده و درگير موقعيت هايي کميک مي شود را با مهارت هر چه تمام تر خلق کرد. از اين جا به بعد بود که پرستويي قابليت هاي خود در ژانر کمدي را هم به نمايش گذاشت.
صادق مشکيني (پرستويي )فيلمبردار تلويزيون به دليل مشکلات مالي نياز شديدي به وام دارد. از طرفي همکارش توصيه مي کند در صورت سفري کوتاه به جبهه وام مورد نيازش را به راحتي دريافت خواهد کرد. صادق به رغم ترس از حضور در مناطق جنگي، اين مأموريت را مي پذيرد و ناخواسته لحظه به لحظه به خط مقدم نزديک تر مي شود. او به تدريج با روحيات آدم هاي جبهه آشنا مي شود و در پايان داوطلبانه به جنگ اعزام مي شود.
مهم ترين نکته فيلم پس از تابوشکني هاي عرفي فيلمساز، بازي درخشان پرستويي است که با درکي صحيح از ويژگي هاي نقش و اجرايي متناسب، يکي از به يادماندني ترين شخصيت هاي سينماي ايران را خلق مي کند. لرزش هاي دست و بدن نمايش عمق ترس در صدا و دوگانگي لحن و احساس واقعي که صادق در پنهان کردنش مي کوشد، لحظات جذاب و مفرحي را در فيلم ايجاد کرده است پس از درخشش در اين فيلم بود که پرستويي -که تا آن زمان تنها به عنوان بازيگري متناسب نقش هاي جدي و دراماتيک شناخته مي شد -به سمت و سوي سينما ي کمدي هم گرايش پيدا کرد و چندين نقش آفريني به ياد ماندني در حوزه کمدي نيز از خود به يادگار گذاشت . اين نقش آفريني درخشان ديپلم افتخار بازيگر نقش اول مرد از چهاردهمين دوره جشنواره فيلم فجر را براي پرستويي به ارمغان آورد.
ابوالفضل پورعرب
(مردي شبيه باران )
ابوالفضل پورعرب از جمله اولين بازيگران سينماي ايران پس از انقلاب است که به واسطه ويژگي هاي چهره خود وارد سينما شد. او در چند فيلم اوليه خود علاوه بر جذابيت هاي ظاهري توانايي هايي در عرصه بازيگري را نيز به نمايش گذاشت که مي رفت او را به عنوان بازيگري کم نظير در عرصه سينماي ايران ماندگار سازد. اما در ادامه پورعرب به بيراهه رفت و به تدريج به ستاره فيلم هاي درجه دو تجاري بدل شد. چند سال بعد او همين موقعيت را هم از دست داد واندک اندک از عرصه سينماي ايران محو شد.
«مردي شبيه باران »نخستين فيلم بلند سينمايي سعيد سهيلي را مي توان از جمله آخرين نقش آفريني هاي قابل توجه پورعرب دانست . «مردي شبيه باران »در سال 1375ساخته شد. زماني که پورعرب هنوز هم بازيگر پولساز به شمار مي آمد و هنوز افت وحشتناک خود را به سوي محو شدن آغاز نکرده بود. بسياري سنت شکني او و بازي در فيلمي غير تجاري و متعلق به جريان سينماي دفاع مقدس را اشتباهي استراتژيک براي او که به جوان اول فيلم هاي تجاري و عاشقانه و جوان پسند بدل شده بود تلقي کردند. اما تجربه نشان داد که پورعرب پس از ارائه يک بازي قابل تأمل در اين فيلم، سقوط خود را آغاز کرد. گويي سيمرغ بلورين جشنواره فجر براي او آمد نداشت.
«مردي شبيه باران» داستان منصور قاسمي از فرماندهان برون مرزي سپاه را بيان مي کند که در جبهه به اسارت نيروهاي دشمن در مي آيد . عراقي ها نيز تلاش گسترده اي را براي شناسايي اين فرمانده آغاز مي کنند که در نهايت با رشادت هاي او، همرزمان و همسر اسيرش ناکام مي ماند. پورعرب در اين فيلم کليشه جا افتاده و پرسوناي شناخته شده بازيگري اش را شکست و شخصيتي تازه از يک فرمانده دفاع مقدس ارائه داد . برخلاف پيش بين ها بازي او در اين نقش آن قدر قانع کننده بود که سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول مرد جشنواره پانزدهم فيلم فجر را از آن خود کند. به جرأت مي توان گفت اين آخرين بازي درخشان ابوالفضل پورعرب در سينماي ايران بوده است.
گلچهره سجاديه
(سرزمين خورشيد)
گروهي «سرزمين خورشيد »را تکرار فيلم موفق کيميا، از زاويه اي ديگر مي دانند . شايد سکانس تکان دهنده افتتاحيه فيلم و حمله نيروهاي عراقي به خرمشهر را بتوان تکرار سکانس موفق آغازين «کيميا»دانست. اما «سرزمين خورشيد»از نگاهي متفاوت و رويکردي تازه برخوردار بود. هر چند حضور خسروشکيبايي هم در برخورد اول بر شائبه هاي ياد شده مي افزود اما اين بار ديگر ستاره بي چون و چراي فيلم خسرو شکيبايي نبود. او در اين فيلم يکي از بازي هاي متوسط کارنامه پربار بازيگري خود را ارائه مي دهد . «سرزمين خورشيد»به عرصه درخشش و تاخت و تاز دو بازيگر ديگر سينماي ايران بدل شد .سعيد پورصميمي در نقش مردي سست عنصر که وطن و هموطنان خود را به زندگي و ثروت خود مي فروشد، خوش درخشيد. اما گل سرسبد بازي هاي اين فيلم به گلچهره سجاديه تعلق داشت، سجاديه که در نيمه دوم دهه شصت با حضور در چند فيلم شاخص از جمله آثار مسعود کيميايي موقعيت خود را در ميان بازيگران زن آن روزگار تثبيت کرده بود، در اين فيلم جنگي و به ظاهر مردانه نگاه ها را به سوي خود خيره کرد.
«سرزمين خورشيد»داستان تصرف خرمشهر به دست نيروهاي دشمن را بازگو مي کند . گروهي از مجروحان همراه با پزشکان و پرستاران، سوار بر يک آمبولانس مي کوشند از مهلکه بگريزند . در ميانه راه مسير اين گروه شش نفره از يکديگر جدا شده و هر يک به سويي مي روند. گلچهره سجاديه در اين فيلم نقش هانيه، يک امدادگر شجاع را بر عهده دارد. بازي سجاديه در اين نقش همچون اکثر نقش آفريني هايش داراي ويژگي هاي منحصر به فردي است. همان ويژگي هايي که هر چند سجاديه در ساليان اخير بسيار کم کار شده اما همچنان نام او را در فهرست نه چندان بلند بهترين بازيگران زن سينماي ايران پس از انقلاب قرار مي دهد. سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول زن از پانزدهمين جشنواره فيلم فجر دستاورد سجاديه از حضور در يکي ازفيلم هاي ماندگار ژانر دفاع مقدس سينماي ايران است.
پرويز پرستويي
(آژانس شيشه اي )
آژانس شيشه اي اثر ابراهيم حاتمي کيا را مي توان بهترين فيلم منتسب به رويکرد دفاع مقدس در سينماي ايران دانست فيلمي که در آن خبري از صحنه هاي جنگ و جبهه نيست، اما به سادگي مي توان درد و رنج رزمندگان دفاع مقدس را در لحظه لحظه آن يافت و لمس کرد. همان گونه که در ادامه خواهيد خواند، بازي هاي فيلم از نقاط برجسته اين اثر بي همتاي سينماي ايران است . اما بدون شک پرويز پرستويي در اين فيلم به چنان قله رفيعي از بازيگري دست يافت که تکرار آن حتي براي خودش هم دشوار شد . حاج کاظم فيلم آژانس شيشه اي به گواه منتقدان و کارشناسان بازيگري، يکي از بهترين و پرداخت شده ترين شخصيت هاي سينماي ايران است که با يک اجراي بي نظير و به ياد ماندني همراه شد. پرستويي در اين فيلم نقش يک مربي و فرمانده سابق جنگ را بر عهده دارد که پس از جنگ نه تنها از برخي رانتهاي موجود بهره اي نبرده که سر به زير انداخته و با مسافر کشي زندگي خود و خانواده اش را تأمين مي کند تا اينکه با يکي از همرزمان قديم روبرو مي شود که بر اثر جراحت هاي زمان جنگ عنقريب جان خود را از دست خواهد داد. بي تفاوتي هاي جامعه و حتي نهادهاي مسئول نسبت به سرنوشت اين رزمنده، حاج کاظم را چنان بر مي آشوبد که دست به گروگان گيري مي زند. عاقبت اين داستان پرتلاطم شهادت همرزم حاج کاظم در هواپيمايي که قرار است او براي ادامه درمان به خارج ببرد و در آغوش حاج کاظم است. حاج کاظم آژانس شيشه اي نماد مظلوميت و در عين حال حق طلبي رزمندگاني است که جان خود را در راه دفاع از وطن در دست گرفتند. بازي پرستويي در اين نقش با بهره گيري از چشماني اشک آلود که خشم و دردمندي را يکجا به تصوير مي کشند و استفاده از فيزيک بدني مناسب چشمگير است. حرکات سرو دست و گردش چشم هاي بي قرار پرستويي چنان به اين نقش جان بخشيده که به خاطر آوردن آن حتي پس از سال ها از نمايش فيلم کار دشواري نيست. حاصل اين درخشش سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول مرد جشنواره فيلم فجر بود. هر چند در ادامه پرستويي در فيلم هاي ديگر حاتمي کيا چون «موج مرده »، «روبان قرمز »و «به نام پدر »اين شخصيت را تکرار کرد، اما هر بار زاويه اي تازه از آن را به نمايش گذاشت.
رضا کيانيان
(آژانس شيشه اي )
آژانس شيشه اي يکي از بهترين تيم هاي بازيگري سينماي ايران را گرد هم آورد و روبروي يکديگر قرار دارد. رضا کيانيان که پيش از اين در چند فيلم و يکي دوسريال تلويزيوني توانايي هاي خود را به نمايش گذارده بود، با بازي در آژانس شيشه اي خود را به عنوان يکي از برجسته ترين بازيگران سينماي کشور شناساند. اعتباري که هنوز پس از دوازده سال از نمايش فيلم پابرجامانده است.
شخصيت سلحشور که کيانيان آن را بازي کرد، به مانند حاج کاظم در مرحله نگارش فيلمنامه به دقت و ظرافت پرداخت شده بود و کيانيان نيز به مانند پرستويي با درک صحيح از مقتضيات نقش آن را به بهترين وجه ممکن بازي کرد. سلحشور مأمور امنيتي، نماينده تيپي از نيروهايي بود که در زمان ساخت فيلم و حاکم شدن گفتماني تازه در کشور، سرلوحه کار قرار دادند و البته اشتباهاتي نيز داشتند. کيانيان در ايفاي نقش اين تيپ سنگ تمام گذاشت. کامل کردن حرف هاي آمرانه و نمايش مقصود خود با حرکات توضيح دهنده دست و سر وبدن، زبان تند و تيز و طعنه زدن و تحرک بدني کيانيان در فضايي بسته و محدود، در کنار چهره پردازي و طراحي مناسب لباس، اين شخصيت را کامل مي کرد.
کيانيان با خم کردن سر و نگاه نافذ رو به جلو و حلقه کردن دو دست در جلوي بدن، اقتدار اين شخصيت را به نمايش گذاشت . رويارويي هاي کلامي و حرکت هاي فيزيکي او و پرستويي در نقش حاج کاظم، بسيار خوب و درست از کار درآمد و اين زوج به يکي از موفق ترين زوج هاي بازيگري در سينماي ايران بدل شدند.
هرچند کيانيان هوشمندتر از آن بود که اين تيپ را در فيلمي ديگر تکرار کند و همين امر به ماندگاري اين نقش و نقش آفريني افزوده است. کيانيان براي بازي در نقش سلحشور سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش مکمل مرد جشنواره شانزدهم را از آن خود ساخت و دوران تازه اي از حضور موفق در سينماي ايران را آغاز کرد.
جمشيد هاشم پور
(هيوا )
جمشيد هاشم پور از جمله بازيگراني است که به واسطه ويژگي هاي فيزيکي و تسلطش به هنرهاي رزمي وارد سينماي ايران شد و سال ها ستاره اول فيلم هاي تجاري بود . اما پس از بازي در «پرده آخر »ساخته واروژکريم مسيحيي اندکي تغيير مسير داد و گه گاه در فيلم هاي واجد ارزش هاي هنري هم خودي نشان داد . هرچند هاشم پور از جريان بدنه سينماي تجاري ايران هرگز جدا نشد . اما حضور و بازي هاي قابل قبول در تعدادي از فيلم هاي جدي تر سينمايي، نمايانگر اين نکته بود که او پتانسيل هاي نهفته اي دارد که سال ها ناديده گرفته شده اند.
يکي از فيلمسازاني که قابليت هاي هاشم پور را شناخت و از آنها بهره درستي گرفت، زنده ياد رسول ملاقلي پور بود که در چند فيلم خود، نقش هايي اغلب محوري را به هاشم پور سپرد و نتيجه کار نيز رضايت بخش و قابل دفاع بود.
هيوا از جمله فيلم هايي است که هاشم پور در آن با درک صحيحي از مختصات نقش بازي مناسبي ارائه داده است. «هيوا»پس از پانزده سال از مفقود الاثر شدن همسرش در جنگ تصميم مي گيرد از مناطق جنگي و خانه اي که با همسرش در آن زندگي مي کرده ديدن کند.يکي از همرزمان همسر هيوا از او خواستگاري مي کند اما جواب رد مي شنود . در اين ميان رحيم که نقش او را جمشيد هاشم پور بر عهده دارد، مسئول کميته تفحص مفقودين است که هيوا را به منطقه جنگي مي برد و او را مطمئن مي سازد که همسرش شهيد شده است.
بازي هاشم پور در نقش رزمنده اي قديمي که اکنون زخم هاي روحي و جسمي دوران جنگ را همچنان همراه دارد به اندازه کافي چشمگيربود که حضور همبازياني مقتدر چون آتيلا پسياني را کمرنگ سازد . او با بهره گيري از نگاه هاي خشن و مردانه و صداي رسا و اندام درشتش به خوبي از پس ريزه کاري هاي ايفاي اين نقش بر آمد وبي هيچ ترديدي مستحق دريافت ديپلم افتخار بازيگر نقش اول مرد از هفدهمين دوره جشنواره فيلم فجر بود.
مهتاب نصير پور
(به نام پدر )
ابراهيم حاتمي کيا از جمله فيلمسازان اندک شمار سينماي ايران است که هر فيلم او، فارغ از ضعف ها و قوت ها فرصت هاي مغتنمي براي بازيگران خود فراهم مي آورند تا با ارائه بازي هايي قدرتمند و چشمگير، هم به جوايز و ستايش ها دلخوش کنند و هم اجرايي به ياد ماندني را در کارنامه خود به ثبت برسانند.
مهتاب نصير پور از جمله بازيگران صاحب سبک و اعتبار تئاتر است که هر گاه به سينما آمده با توجه به تربيت و انضباط تئاتري و همچنين توانايي هاي ذاتي، اجراهاي قابل تاملي را ارائه داده است. نصير پور در «به نام پدر »نقش همسر پرويز پرستويي را بازي مي کند . يک استاد دانشگاه که سال ها با نبودن همسرش زندگي کرده و ساخته است. همسري که در دوران جنگ همواره ساکن جبهه ها بوده و پس از جنگ نيز به دنبال کشف معادن در کوه و بيابان سرکرده و همسرش به تنهايي فرزندشان را بزرگ کرده و به عرصه رسانده است . نصير پور بي آنکه به اغراق ها و درشت نمايي هاي رايج براي اجراي نقش چنين شخصيت هايي متوسل شود، تنها با نگاه و بهره گيري از صداي خسته اش، رنج ها و مرارت هاي همسران رزمندگان را به تصوير مي کشد و آنجا که بايد با اقتدار و تسلط از کيان خانواده و همسر هميشه غايبش دفاع مي کند. نصير پور در اغلب نماهاي حضورش در فيلم خود را بر صحنه و بر ذهن تماشاگر تحميل مي کند، بي آنکه اين حضور مقتدرانه آزار دهنده باشد حتي در اندک حضورهاي مشترک نصير پور و پرستويي بر پرده نيز شاهديم که در مقابل جذابيت هاي بصري و فيزيکي حضور سنگين پرستويي در صحنه نيز کم نمي آورد و در جايگاهي برابر با پارتنر قدرتمندش قرار مي گيرد. اهداي جايزه سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول زن به مهتاب نصير پور براي ايفاي نقش در فيلم «به نام پدر»در جشنواره بيست و چهارم فجر از معدود مواردي بود که در بخش بازيگري زنان کمترين بحث و ترديد را برانگيخت.
او اين موفقيت را يک سال بعد با درخشش در فيلم «فرزند خاک »و دريافت سيمرغ بلورين بازيگر نقش مکمل زن تکرار کرد.
خسرو شکيبايي
(اتوبوس شب )
زنده ياد شکيبايي که در اواسط دهه هفتاد و نيمه دوم اين دهه، به ورطه تکرار شخصيت جذاب حميد هامون افتاد ه بود، در سال هاي پاياني عمر بار ديگر با چند نقش آفريني درخشان و به ياد ماندني کارنامه حرفه اي خود را احيا کرد و پيش از مرگ خاطراتي خوش و به ياد ماندني در ذهن و دل دوستداران خود به جا گذاشت . شخصيت ونقش پير مرد راننده اتوبوس در فيلم «اتوبوس شب»ساخته کيومرث پوراحمد يکي از همين موارد است که تا سال ها در حافظه تاريخي علاقه مندان سينماي ايران به جا خواهند ماند. شکيبايي در اين فيلم ساده و جمع و جور چنان غرق شخصيت راننده پيرشده که گويي سالهاست به اين حرفه مشغول بوده و نابازيگري شيرين است که در اين فيلم به ايفاي نقش مي پردازد.
شکيبايي در اين فيلم همچون هميشه از ويژگي هاي صدا و نحوه منحصر به فرد جويده حرف زدنش استفاده اي درست و به جا مي کند. او دائم با خودش زير لب حرف مي زند. عينک ته استکاني و پاي عليلش نشانه اي از ضعف فيزيکي اوست . اما در مواقع لزوم اين پير مرد سرخورده به ظاهر ضعيف اقتدار و توانايي خود را به رخ مي کشد و بابازي بي نظيرش صحنه را تسخير مي کند. کافي است به نحوه نگاه کردنش از پشت شيشه هاي آن عينک ضخيم و يا راه رفتنش با يک پاي به ظاهر عليل نگاه کنيم، يا شيوه پشت فرمان اتوبوس نشستن و رانندگي اش را به ياد آوريم تا بدانيم که شکيبايي براي ايفاي اين نقش دشوار و کم تحرک چه مايه اي از خود گذاشته است.
ديپلم افتخار بازيگر نقش اول مرد از بيست وپنجمين دوره جشنواره فيلم فجر کمترين ستايش بود که مي شد از خسرو شکيبايي در سال هاي پاياني عمرش به عمل آورد.
منبع: نشريه نقش آفرينان شماره 58
معبر
نظرات شما عزیزان: