معبر:وبلاگ تخصصي دفاع مقدس
آخرين مطالب

پیکر شهید برونسی کشف شد

همه دوستان من

برگی از خاطرات یک شهید( روزه بی سحری )

باز دلم هوای شلمچه کرده است

لحظه شهادت دو بسیجی

اتفاقی در یک قدمی اسارت

شهادت از نگاه خبرنگاران جهان

خدا این بچه‌های نیم وجبی را شهید کند

روایتگری ارثیه ی مادر(س) است

چشمان بارانی جوانان در شلمچه

به همه بگو اینجا دهلاویه است!

وقتی مرتضی موجی شد!

آداب زیارت نور

اولین گزارش از سفر به مناطق جنگی(2)

اروند؛ جایی که دیوانه‌ام می‌کند

اولین سفرنامه مناطق جنگی

پندهای رهبر برای روایتگران نور

25 هزار زائر سرزمين‌هاي نور در دزفول اسكان مي‌يابند

آنجا که دلم جاماند...

در جمع زائران سرزمین نور ...

آرشيو مطالب

ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
دی 1389
آذر 1389
آبان 1389
مهر 1389

پيوندهاي روزانه

گوگل
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
مستر قلیون
آرشيو پيوندهاي روزانه

پيوندها

استخاره با قرآن کریم
خرید پستی
اس ام اس فلسفی عاشقانه
سمپادی ها
زن کاملا عريان در خيابانهاي اصفهان!!+عکس[7427] »عجب قليوني ميکشه اين دختره واي واي[2814] »اينم لحظه کشف حجاب در تيم ملي ايران +عکس[3555] »اين زن بخاطر بزرگي سينه اش اخراج شد!+عکس[3413] »آيا خواهر نيوشا ضيغمي رو ديديد؟[2823] »افزايش قد بصورت نامرعي و ارزان[349] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[2595] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[2477] »مدرسه دخترانه يهوديان در تهران (عکس)+1391[4483] »لباس اين خانوم هر روز کوتاه تر مي شود ! / عکس[2621] »عشوه جنجالي شيوا بلوريان+عکس[5314] »تصوير يک خانم بي حجاب از صداوسيماي ايران[4375] »شوهر بي ريخت بهنوش بختياري+عکس[5467] »عکس همسر آرايش کرده قهرمان المپيک ايران[2426] »دختر ايراني موتورسوار با شلوار و لباس تنگ+عکس[2414] »تيم فوتبال دختران پرسپوليس قبل از انقلاب+عکس[1212] »عکس لخت شدن يک خانم در فرودگاه[2742] »عکس صحنه اي که سانسور شد![2206] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[1864] »تصاوير خيلي ناجور از شناي مختلط در مازندران[2319] »خانمها اين عکس را نبينند[2033] »تفاوت حمام زنان و مردان / عکس[1433] »دختر هندي خوشگل در ايران غوقا کرد+ عکس زيبا[2637] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[1350] »ماجراي زن بهداد سليمي در المپيک لندن روشد+عکس[1855] »عکس سمر بازيگر زيباي عشق ممنوع با يک مرد ايراني[1701] »عکس ليلا بلوکات و خواهراش[605] »دختر جنجالي در مسجدالحرام + عکس[4007] »زايمان يک دختر در حمام+ عکس[4371] »با اين دختر ازدواج کنيد و جايزه بگيريد+عکس دختر[3567] »آدرس فيس بوک و تصوير الناز شاکردوست+عکس[3618] »ببين اين دختر خوشگله رو مي پسندي؟[5053] »ماجراي زن طلاق گرفته+عکس[2600] »زن کاملا عريان در خيابانهاي اصفهان!!+عکس[7427] »عجب قليوني ميکشه اين دختره واي واي[2814] »اينم لحظه کشف حجاب در تيم ملي ايران +عکس[3555] »اين زن بخاطر بزرگي سينه اش اخراج شد!+عکس[3413] »آيا خواهر نيوشا ضيغمي رو ديديد؟[2823] »افزايش قد بصورت نامرعي و ارزان[349] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[2595] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[2477] »مدرسه دخترانه يهوديان در تهران (عکس)+1391[4483] »لباس اين خانوم هر روز کوتاه تر مي شود ! / عکس[2621] »عشوه جنجالي شيوا بلوريان+عکس[5314] »تصوير يک خانم بي حجاب از صداوسيماي ايران[4375] »شوهر بي ريخت بهنوش بختياري+عکس[5467] »عکس همسر آرايش کرده قهرمان المپيک ايران[2426] »دختر ايراني موتورسوار با شلوار و لباس تنگ+عکس[2414] »تيم فوتبال دختران پرسپوليس قبل از انقلاب+عکس[1212] »عکس لخت شدن يک خانم در فرودگاه[2742] »عکس صحنه اي که سانسور شد![2206] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[1864] »تصاوير خيلي ناجور از شناي مختلط در مازندران[2319] »خانمها اين عکس را نبينند[2033] »تفاوت حمام زنان و مردان / عکس[1433] »دختر هندي خوشگل در ايران غوقا کرد+ عکس زيبا[2637] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[1350] »ماجراي زن بهداد سليمي در المپيک لندن روشد+عکس[1855] »عکس سمر بازيگر زيباي عشق ممنوع با يک مرد ايراني[1701] »عکس ليلا بلوکات و خواهراش[605عکس هاي دختر بازيگر در فيلم موهن توهين به حضرت محمد(ص آشنايي با نرم افزار هاي چت . ودوستيابي : آشنايي با نرم افزار هاي چت . ودوستيابي
music3nter
انتظارحاضر
زندگی زیباست...
Economic jihad
همت مضاعف پارسیان
شوری سنج اب اکواریوم
کمربند چاقویی مخفی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفاع مقدس و آدرس mabar.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





مترجم وبلاگ معبر

پايگاههای دفاع مقدس

سایت جامع دفاع مقدسامتداددیار رنجپایداریپایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی مفقودین و شهدای گمنامپایگاه تخصصی ادبیات دفاع مقدسپایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادتپایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح‌های شیمیاییچهار دیپلماتلوگوی نشریه پلاک هشت

پايگاههاي جنگ نرم

تیم جنگ نرم ایرانیان

سرزمین نور دلت را پر از باران می کند...

«سرزمین نور» سرزمین معانی است. سرزمین درک و شهود است. در آنجا نادیدنی ها به چشم می آیند و ناشنیدنی ها شنیده می شوند و ناگفتنی ها به زبان می آیند؛ بوی ایمان در مشام جان می نشیند و معنویت لمس می گردد.

بگذار صادقانه همه چیز را بگویم: من از جبهه و جنگ و عشقبازی بین خدا و رزمنده ها، جز حرف و کلام و خاطرات دیگران هیچ نمی­دانم و خود در این باره نه چیزی دیده­ام و نه لمس کرده­­ام؛ اما خیلی دلم می خواهد این مفاهیم را بفهمم. می خواهم بی بها شدن جان را در بازار عشق و راه وصال، درک کنم. باید چیزی بالاتر از جان و زندگی باشد که بسیجیان، بی پروا دست و پا و حتی جان را فدایش کرده اند؛ دلم می خواهد بالاتر از جان و زندگی را خود تجربه کنم. می خواهم بفهمم هیچ شدن را برای همه چیز شدن و فنا شدن را برای هست شدن و...

«سرزمین نور» انگار از جهان دیگر و ترکیب دیگری است؛ اینها را از مرور خاطرات مسافران آن خطه هم می توان فهمید. با نزدیک شدن به این سرزمین فضایی وصف ناشدنی به وجود می آید همه ترجیح می دهند که با خود و خدایشان خلوت کنند و این نیاز را خودم احساس کردم. این دیار نیازی به توضیح ندارد و سکوت نیزارها خود همهمه ای شگرف است. نخل های بی سر خود حدیثی مفصل دارند. سوسنگرد، هویزه، طلائیه، خرمشهر و شلمچه و... که رازهای نهان بسیار دارد که این همه را هرگوش ناشنوایی هم به گوش جان خواهد شنید. آری روح شهدا حاضر است سرزمین متبرکی است که همچون کربلا رازهایش را با زائرش نجوا می کند.

اینجا هرچه هست عشق است، ایمان است، زمزمه است، اینجا تربت پاک شهیدان، دل های عاشقان و با ایمان را به سوی نور هدایت می کند. ما به سوی سفری حرکت می کنیم که دل ها برای آنها می تپد چرا که همه آنهایی که در این سرزمین آرمیدند به نام و یاد سرور و سالارشان حسین(ع) قدم نهاده اند و چون نام آن بزرگوار در وجودشان است هرچه پیش آید خوش است. ما از جایی حرکت کردیم که راه به سوی کربلا دارد از ایلام، مهران، دهلران و... به سوی کربلای وسیع ایران، شلمچه، هویزه و طلائیه و...

قدم به مناطق جنوب که می گذاری آسمان دلت بارانی می شود، دیدگانت به اشک می نشیند و بغضی سنگین راه گلویت را می گیرد. از کنار شهرها که می گذری بانگ های گرم و معصوم، خود تو را به ضیافت سال های جنگ فرا می خوانند و با تمام وجود، زخم های تنشان را در برابر دیدگانت به تماشا می گذارند تا روایت گر استقامت و ایثارشان باشی. آری! و تو عاشقانه به دیدارشان می شتابی! می دانی که هنوز حرف های ناگفته زیادی برای گفتن دارند. اما دریغ! از محرمی که گوش به حرف های دلشان بسپارد. از میان شهر غریب تر، خرمشهر را می یابی؛ خرمشهری که هنوز آثار جنگ را بر پیشانی سترگ خود به یادگار دارد. خرمشهری که زیر بارش رگبارهای آتش دشمن، چشم های به خون نشسته اش را تقدیم غروب کرد، خرمشهری که مردانش کوهی از ایثار و شهامت بودند. مردانی که عاشقی را در لبیک به امام و مقتدایشان به اوج خود رسانده بودند. سراغ بچه های جنگ را می گیریم، او را می یابیم مردی از تبار مردان مرد! مردی از تبار آلاله های جا مانده از قافله شهدا! چقدر صمیمی با بچه ها برخورد می کند!

هنوز سادگی و صفای بچه های جنگ را دارد، با حرف هایش ما را به آن سال ها می برد. گرم صحبت که می شود برایمان از خرمشهر می گوید، نگاه اشک، میهمانان ناخوانده چشمانش می شود، چنان دقیق و لحظه به لحظه وقایع را برایمان بازگو می کند که انگار همین دیروز بوده که این حوادث اتفاق افتاده است.

می گوید: وارد اینجا که می شوی باید با وضو وارد شوی! چرا که قطعه قطعۀ این خاک بوی بچه ها را می دهد، کوچه ای را نمی توانی پیدا کنی که آغشته به خون شهیدی نباشد. می گوید وقتی شهید مرتضی آوینی اینجا می آید تا از زبان بچه ها حرف بکشد؛ نمی تواند. چرا که اینجا هنوز هم حماسه هست. هنوز هم ایثار هست.

چشم به امواج متلاطم کارون می دوزیم انگار زمزمه های عاشقانه بچه ها را از دل کارون می شنویم. لحظات زیبا، غروب دلمان را با خود می برد گویا غروب هم دلش به اندازه آسمان دیدگان ما بارانی است.

معبر
علي سعادت | 11:28 - 10 مهر 1389برچسب:سرزمین, نور,
+ |
شب آخر ...

دلتنگ بودم، خسته، گویی کوله بار غم بر دوشم بود. دلم هوای حرم و حریم یار کرده بود. دوستان همه برای کربلا بلیت گرفته بودند و قرار بود 24 اسفند ماه حرکت کنند، اما من اجازه رفتن نداشتم و دلم هر لحظه می سوخت ناامید و دلشکسته بودم، آخر همه قرار بود بروند جز من و هر لحظه که تاریخ به 24 اسفند نزدیکتر می شد بیشتر قلبم به درد می آمد اما چون خانواده ام گفتند که ما هم می رویم مشهد، کمی آرام شدم ولی وقتی رفته بودند بلیت بگیرند نبود و برای اصفهان گرفته بودند. وقتی شنیدم که قرار شده همگی به اصفهان برویم تمام وجودم نالید. گفتم اگر پاهایم را بشکنید نمی روم. یا می رومم مشهد و یا تنها در خانه می مانم. خلاصه بلیت خودم را به کس دیگری دادم و من ماندم و سرنوشتی که چه خواهد شد.

همان روز حالم خیلی دگرگون بود بعد از اینکه در خانه تنها شدم، شروع کردم به شدت گریه کردن. خیلی خسته بودم. خسته از خودم و از تمام چیزهایی که مرا از کسی که دوستش دارم دور می کرد.

همان طور فریاد می کشیدم و ناله می کردم که یک لحظه کسی در درونم ندا زد به آقای یکتا زنگ بزن من ایشان را ندیده بودم اما تعریفش را از بچه های امداد شنیده بودم. با گریه و آه پر از درد گوشی را برداشتم و تماس گرفتم وقتی صدای گریه ام را آقای یکتا شنید کمی برایم حرف زد تا آرام شوم اما من همین طور اشک می ریختم، در حین صحبت هایش باز کسی این جمله را بر زبانم جاری کرد و من بدون اینکه به حرف خود فکر کنم گفتم مرا با خودتان به شلمچه ببرید و فقط این جمله شروع مسافرتی بود که به ظاهر یک هفته بود اما 25 روز طول کشید مسافرتی که هر لحظه اش برایم خاطره بود و دوست داشتم تمامی لحظات این سفرم را برایتان مکتوب می کردم اما...

من اصلاً در فکر مسافرت جنوب نبودم دلم هوای مشهد مقدس را کرده بود. هرچند تا به حال به مناطق جنوب نرفته بودم و همیشه این حس را داشتم که هیچ وقت آنجا را نخواهم دید و باور نمی کردم که... اما من عازم مناطق بودم با کاروان دانشگاه شهر ری تهران.

مسافرتی که نه تنها برای دیدن جنوب بلکه راهی مشهد و قم نیز شدم، اما اینکه چطور شد که من یک دختر تنها، 25 روز در سفر بودم همه و همه خاطره ای دل انگیز بود که هیچ وقت فراموش نخواهم کرد، چرا که هر لحظه به خاطرم می آید ناخودآگاه اشک در چشمانم حلقه می زند و دلم تنگ می شود. با هر کس که آشنا می شدم برایشان سؤال بود که چطور تنها 25 روز برای خودم هزاران سؤال که جواب همه پیش مولایم مهدی و زهرا و شهدا بود و جوابی برای هیچ کس نداشتم.

حتی از آقا خواسته بودم خودش همسفرم را در این مسافرت انتخاب کند و من با بهترین دوستان آشنا شدم و اینها همه لطف آقا بود که من به وضوح وجود او را چشیدم.

من 22 اسفند ما به سوی تهران حرکت کردم ولی کربلای دوستان لغو شد؛ و من باید یک روز میهمان ستاد راهیان نور تهران می شدم تا 24 اسفند حرکت کنم خلاصه بعد از 4 روز که همراه کاروان شهر ری بودم و از مناطق دیدن کردم به هویزه رسیدم در آنجا مسئول کاروان مرا صدا کرد و گفت: به ما سفارش شده که دست تو را در دست فرمانده خانم اخباری بگذاریم و از اینجا به بعد از ما جدا خواهی شد.

قرار بود یک شب ممیهمان شهدای هویزه باشم، اما 10 روز بود که من هنوز در هویزه بودم. سال تحویل برای اولین بار کنار شهدا و در محضر عالم عارف استاد صمدی آملی بودم. که خیلی برایم دلنشین بود.

آن شب، شب عجیبی بود، شبی که عطر خون شهیدان در آن فضا پیچیده شده بود و حال و هوای خاصی در مزار حاکم شده بود.

شب آخری بود که در هویزه بودم، اما خود نمی دانستم، برق هویزه رفته بود و همه جا تاریک بود و فقط چند تا شمع کنار مزار شهدا روشن بود، باران که گویی دلتنگ بود به آرامی می بارید، شب غریبی بود، غربت شهدای کرخه و هویزه به راحتی دیده می شد یک حال و هوای عجیبی بودو من خیلی دل شکسته بودم حالم اصلاً خوب نبود با تمام دردی که در بدنم احساس می کردم به بیرون رفتم تا کمی در آن تاریکی و خلوت و سکوت غم انمگیز با شهید علم الهدی زمزمه کنم به آرام و سختی قدم می زدم و اشک می ریختم، دوست داشتم آن لحظه تمام نمی شد.

خود را در گوشه ای پنهان می کردم تا کسی مرا نبیند تا شاید کمی...

اما یک لحظه متوجه شدم که خادمان شهدا با چراغ موبایل به دنبال من هستند، گویی فرمانده در آن تاریکی حس کرده بود که من نیستم و نگرانم شده بود، مرا که دیدند پیشم آمدند و گفتند کجایی، فرمانده جوش تو را می زند زود برود اسکان، اما من حال اسکان رفتن را نداشتم کمی باز قدم زدم و بعد رفتم، هنوز آرام نبودم گریه امانم نمی داد دنبال بهانه ای بودم که بلند گریه کنم، داشتم خفه می شدم اما کسی نمی دید، گوشه اسکان نشستم یک دستم طرف قلبم و دست دیگریم طرف معده ام، سرم را پایین انداخته بودم و به شدت گریه می کردم، فرمانده وقتی مرا در آن حال دید بیشتر نگران شد گفت بیا برویم امداد. مگر من می توانستم حرف بزنم. هرچه می گفت اشک می ریختم. چند تا از خواهرهای خادم دورم حلقه زدند تا مرا آرام کنند اما نمی شد و من حالم بیشتر خرابتر می شد در آن لحظه صدایی آشنا مرا به خود خواند صدای علم الهدی بود که در درونم به آرامی نجوا می کرد. بیا در کنار قبر من بنشین تا آرام شوی وقتی صدایش را شنیدم نتوانستم لحظه ای صبر کنم، پا برهنه، با آن حالی که داشتم به طرف در رفتم در قفل بود به سرعت قفل را درآوردم و به زمین کوبیدم.

من به طرف مزار و خادمین به دنبال من که مانع رفتن من بشوند ولی من با عجله به سمت سید می رفتم که در وسط حیاط فرمانده مرا در آغوش گرفت و گفت: کجا پابرهنه، هوا سرده، بدتر می شوی، مرا به سختی در آغوش نگه داشته بود. اگر رهایم می کرد به زمین می افتادم او صدایم می کرد اما نمی توانستم به او بگویم، ناگهان فرمانده گفت: خیالم راحت شد فردا می روی مشهد، وقتی این جمله را شنیدم دیگر نتوانستم تحمل کنم گفتم: تو رو خدا ولم کن بذار برم، با التماس از او جدا شدم، به طرف مزار رفتم پاهایم سبت شده بود نمی دانم خودم را چطور به قبر سید رساندم همین که رسیدم، روی قبر دراز کشیدم و با صدای بلند گریه کردم نه کسی را دیدم و نه صدای کسی را می شنیدم فقط برایش حرف می زدم و اشک می ریختم، اما لحظه ای بعد شهید علم الهدی مرا به حدی آرام کرد که سکوت در مزار حاکم شد. همه فکر کردند که دیگر تمام کردم، کنارم آمدند و صدایم می کردند، اما صدایی از من شنیده نمی شد، گویی سید دستش را بر سینه ام گذاشته و فشار می داد، تمام قلبم درون قبر رفت و برگشت و آرام شد، به آرامی اشک و آه.

و من با آرامشی خاص فردا عازم مشهد مقدس بودم. چیزی که باور نمی کردم. آن شب گویی مانند شب آخر شهدا بود که کنار هم می نشستند و با هم شوخی می کردند و می خندیدند و من که هر لحظه گریه می کردم و بچه ها جز سکوت و اشک از من ندیده بودند بعد از اینکه شهید علم الهدی ارامش خاصی به من بخشید با خادمین شوخی می کردم و می گفتم: بچه ها امشب نخوابید، بیشتر مرا نگاه کنید، دیگر فردا من نیستم دلتان برای من تنگ می شود و آنها می خندیدند و می گفتند: بچه ولمان کن، خسته ایم، بگذار کمی بخوابیم، آن شب تنها شبی بود که من در هویزه تا صبح به آرامی بدون درد و غم و اشک خوابیدم.

 

 

معبر
علي سعادت | 21:19 - 17 مهر 1389برچسب:شب, آخر,جنوب,
+ |
به سوی سرزمین نور

امروز با کاروان راهیان نور به سوی سرزمین های عشق و حماسه حرکت می کنم.

نیت کرده ام اگر نشانی از تو بیابم، اگر بویی از تو به مشامم برسد، اگر دلم آرام بگیرد، نگاهم را برای همه عمر دخیل ببندم به گلوی گلگون غنچۀ شش ماهه ای که در تصادم پیکان ستم، بر فراز دستان ابر مرد حماسه، شکفت!

و دلم را گره بزنم به ضریح شش گوشۀ عشق!

کاروان در عطر صلوات و زمزمل ذکر و نوای اشک و آه به مقصد می رسد. پیاده می شویم و به سرزمین غریبی پا می گذاریم که هر چه بزرگ باشیم، اینجا هیچ می نماییم و به قول بزرگی که گفت: «کسی نیستیم که به میعاد آمده باشیم بل، خسی هستیم که به میقات آمده ایم.»

فضا عطرآگین است. سکوتی مقدس همه را فرا گرفته است که جای حرف نیست. زمزمۀ خدا بر زمین جاری است، پس: «فاستمعوا له وانصتوا لعلکم ترحمون.»

گمان ندارم اینجا بخشی از زمین باشد که روی نقشه دیده ام، اینجا تکراری از آسمان است، بر زمین افتاده.

تکه ای از بهشت است، هدیه به بچه های بی قرار، آدم مبتلای فراق، اینجا بیت المقدس است، وجب به وجبش. حال رسول خدا(ص) را دارم در لیله المعراج.

با دلم به دنبال تو می گردم، حال خوشی است! نسیم آشنایی می وزد، همه جا به عطر تو معطر است. شگفت دارم؟! من تو را در غروب گم کرده ام در قصر شیرین، در هورالهویزه و اینجا جنوب است، خوزستان. من تو را در آن سوی این سرزمین گم کرده ام، از چه در اینجا می جویم و شگفت آنکه می یابم؟!

همه جا بوی تو می­آید، از تپش های قلبم، از عرقی که بر پیشانی ام نشسته، از نفس نفس زدن­هایم، از شوقی که در رگ هایم جاری شده، حس می کنم همین جاها هستی!

گفته بودند چشم هایت را بر تپه های برهانی به یادگار گذاشته بودی، شگفتا من آنها را در شلمچه در صورت و در چشمخانۀ شهیدی دیگر دیدم، با همان نگاه مهربان و مطمئن!

گفته بودند دست هایت در دشت عباس پر پر شد، عجبا! من آنها را در خرمشهر بر بازوی فرشته ای دیدم که به آسمان می رفت!

گفته بودند پاهایت را به اروند هدیه دادی؟ من آنها را در بستان دیدم، ستون تن نگاهبانی ایستاده بر برج، به حراست شهر مشغول!

گفته بودند قلبت در جاده های داغ آبادان در کنار نخلستان های نجیب از تپش ایستاد و به افق اعلی به زیارت دوست شتافت.

الله اکبر! من در شلمچه دیدمش در سینۀ زائران که گرم می تپید و شور می آفرید و عشق می زاد و زندگی می داد.

من در شلمچه تو را دیدم، خودت را، در چهرۀ چهارصد شهید من تو را یافتم، در دل زائران بودی!

در شگفتم از چه بیراهه می رفتم؟ جستن تو در هوای مسموم دلمشغولی و روزمرگی، ظلم نبود؟!

و حال آنکه تو اینجا در میان «الذین قتلوا فی سبیل الله» بودی و مُهر «احیاهم» بر پیشانی داشتی و به مقام «عند ربهم یرزقون» رسیده بودی!

من در شلمچه به بلوغ رسیدم، من در شلمچه مبعوث شدم، به رسالت وارثان هابیل!

من در شلمچه، واژه های شهید گمنام و مفقودالاثر را از فرهنگ عرفان و شهادت خط زدم.

کدام شهیدی گمنام است؟

اینجا حس غربت ندارم. صمیمی تر از این زمین، در نقشۀ دلم خطه ای وجود ندارد.

اگر خدا خانه ای در زمین داشته باشد اینجاست؛ اینجا بیت المقدس ایران است. مسجد است، محراب است! فرشتگان در این سرزمین رفت و آمد می کنند، گوش اگر بسپاری صدای بال هایشان را می شنوی.

اینجا حرم امن الهی است، اینجا بیت المقدس است، اینجا شلمچه است - التماس دعا

                                                                                                                   

معبر
علي سعادت | 11:17 - 24 مهر 1389برچسب:کاروان, راهیان نور,
+ |
از لبنان تا اروند راهی نیست

نشسته بودم توی مسجد. نمی دونم اسم مسجد چی بود. فکر کنم مسجد امام رضا(ع) بود. مسجد امام رضای بیروت. نماز عشا تمام شده بود و بچه ها دسته دسته دور هم نشسته بودند، باران لطیفی می بارید. تا یک ساعت دیگر باید با لبنان خداحافظی می کردیم. اما نمی دانم چرا، با چیزهایی که از آن روز صبح دیده بودم انگار اتفاق جدیدی در قلب من افتاده بود. اول خیال کردم یک سفر تفریحی است، خیال کردم قرار است برویم به دیدن سواحل مدیترانه و بیروت شرقی... از زیبایی های بیروت بسیار شنیده بودم. شنیده بودم بهشت است اما آن بهشتی که اوصافش را شنیدنه بودم با بهشتی که می دیدم متفاوت بود. از اول راه نماینده ای از طرف حرب الله به دنبالمان آمد، به دنبال دانشجویان فعال سراسر کشور که در قالب اردوی سفیر نینوا صبح زود از دمشق به بیروت رسیده بودند. تازه آنجا بود که فهمیدم این سفر سیاحتی نیست... زیارتی است. آمده بودیم به زیارت حزب الله. محرم بود و یکی دو روز بیشتر به عاشورا باقی نمانده بود. نمی دانم چه روحی، چه فضایی و چه عطری در فضا پیچیده بود. عطری که با تمام وجود استشمامش می کردم. به گمانم عطر مقاومت بود، عطر ایستادگی و جهاد. منطقه شیعه نشین بیروت اگرچه فقیرانه بود اما روحی در آن نهفته بود که قلب انسان را به تسخیر خود در می آورد. پرچم های سیاه عزاداری که سرتاسر ضاحیه را سیاه پوش کرده بود، انگار با زبان بی زبانی فریاد می زد به زودی اتفاق بزرگی می افتد. اتفاقی به بزرگی عاشورا...

معبر
علي سعادت | 8:17 - 15 مهر 1389برچسب: لبنان, تا اروند,
+ |
شهیدای گمنام و گمنامان شهید

سلام بر دست های بریده شده، بر انگشت های جدا شده از دستان، انگشت هایی که راه هدایت را هنوز نشانه اند، بر انگشترهای بی انگشتی که نام «کشتی نجات این امت» بر نگین آنان حک شده است. سلام بر پیشانی هایی که بوسه گاه گلوله شد. سلام بر لب های سیراب از عطش عشق بر قمقمه های بی آبی که هزاران تشنه را سیراب خود کرد. سلام بر چفیه، بیرق همیشه جاودان جبهه های خمینی و با سلام بر جاودانه های تاریخ.

امروز از شهدای گمنام می گویم، آنهایی که در عین سرافرازی غریبند. باید از مظلومیت شهدای گمنام خون گریست آنان که برای اعتلای کلمه الله، خانه و کاشانه خود را رها کردند و رفتند تا ما آزاد باشیم. کدام کلام می تواند بیانگر عمق مظلومیت این گمنامان نام آور باشد. مهم نیست که اصحاب گمنام امام زمان (عج) و شهدای والامقام ما چه کسانی هستند و از کدام سرزمینند. مهم آن است که اینان جوانان پاک باخته ای بودند که علیه دقیانوس زمانشان به هجرت روی آوردند و جهاد کردند و اخلاص را به نهایت رسانده و حتی با پلاک هم قهر کردند. مهم آن است که حنابندان خون و حجله گاه خاک و دامادی آخرت را بر همۀ دنیا و متاع آن ترجیح دادند تا به ما بگویند که رسم جوانی و جوانمردی چیست. آنها سفیر غفلت زدایی هستند. شاید اگر این گل های گمنام آن روزها به خاک سپرده می شدند امروز ما برای غبارزدایی از جان و دل هیچ نداشتیم. اگر اینها نبودند نسل امروز با شهادت و خون و ایثار ارتباطش قطع می شد. شهدای عزیز ما نیز از نام داری و اسم و رسم دل خوشی ندارند و گمنامی را انتخاب کرده اند تا از هر آنچه غیر خداست دل ببرند. شهدایی که معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردند. آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سر دار نیافتند، آنها در شب های عملیات آزمودند. شهدا فرشتگان را دیدند که چسان عروج و نزول دارند. آنها عرش را دیدند و زمزمه جویبارهای بهشت را شنیدند. از مائده های بهشتی تناول کردند و بر سر سفره حضرت ابراهیم(ص) نشستند. شهدا در رکاب امام حسین(ع) جنگیدند و بی وفایی کوفیان را جبران کردند آنها که با خون دل نوشتند: «هرگز نمی گذاریم داستان غم انگیز کربلا بر سرمان تکرار شود» آخرالامر یکی پس از دیگری مزد آن همه شجاعت و اخلاص را از خدا با شهادت گرفتند. شهیدانی که در آتش شدید دشمن، زلالی صداقتشان با خدا شکفته شد حتی نگذاشتند نمازشان قضا شود. هر صورت خمپاره ای را که شنیده می شد معلوم نبود قلب چند نفر از بچه را را می درد و کدام خواهر بی برادر می شود و کدامین فرزند سیه پوش و کدام مادر جگر گوشه اش را از دست می دهد.

و حال در این دوران قرارهای امروز آوای بی قراران را از یاد برده است، ترانه های امروزی ترانه دلنواز باران جبهه ها را از بین برده است.

آری! آوای باران به گوشمان نمی رسد. عطر سرخ ایثار بویش را از دست داده است. چشم های غرق به مال، چشم های فانوسی آن روزها را از یاد برده است. لبخندهای مایل به دنیا، لبخندهای دریایی دریادلان را فراموش کرده است. آری! آسمان سینه هامان از آوای غربت یاران، بغض ابر گرفته است. کجایی؟! ای لب های خاموش تا با صدای آشنای خود برایم بگویید رازهای در زنگار نهفته را، قصه شوق پرواز را. طوفان این غربت را هیچ آرامشی نیست.

معبر
علي سعادت | 2:20 - 18 مهر 1389برچسب:شهدای, گمنام,گمنامان شهید,
+ |
یادت هست ؟؟؟

  روزی که می رفتی...                                                                                              

یادت هست روزی که می رفتی؟

باران چه بی قرار به شیشۀ پنجره سر می کوفت! همه می گفتند: «هیچ بهاری چنین بارانی را به خود ندیده است.»

من می دانستم، رفتن توست که آسمان را بی قرار کرده است.

از خانه که بیرون آمدی، از خیابان که می گذشتی، یادت هست؟ درختان در دو سوی جاده چطور سرخم کرده بودند؟

تو گفتی: «حالا که باد نمی وزد؟ ندیده ام درختان سبکبار بی ثمر سر خم کنند!»

می دانم تواضع می کردی وگرنه کیست که نداند درختان به احترام تو سر فرود می آورند.

گل ها را دیدی که چطور در مسیر تو می شکفتند؟!

مجال نشد برایت بگویم که پس از رفتنت سه روز و سه شب آسمان بارید و بغضش باز نشد! ابرها که پاره پاره شدند، خورشید که آمد، فروغی نداشت!

گل ها پس از رفتنت پژمردند و پرپر شدند. بلبل ها همه شاهدند.

روز که آفتابی شد هیچ پرنده ای نخواند، گل ها همه شاهدند!

تو رفته بودی و خانۀ ما مثل گلدانی خالی بود و من بیقرار بودم که دلم با تو آمده بود، باغچه ها دلتنگ بودند و حتی گنجشک هایی که روی سپیدار باغچه، لانه کرده بودند بی تاب تو بودند!

من روزها را می شمردم و لحظه های خود سرگردان بودند، درنگ تو به درازا کشید. من تو را در صفحه ای از کتاب «حماسه ای به رنگ خون» لا به لای واژه هایی از جنس غرور و شهادت گم کرده بودم.

سرگردان، گرمی دست های تو را می جستم که نمی دانم در کدام میدان پرپر شده بود.

سختی و صلابت پاها و گام های تو را می خواستم که نمی دانم در صعود بر بلندای کدام ستیغ افتخار و شرف و یادگار مانده بود.

جذبۀ نگاه روشن تو را می طلبیدم و لبخند تو که شکوفه ای بود زینت شاخسار روزگار.

من تو را گم کرده بودم. اما گلایه ای نداشتم از آن رو که می دانستم هستی تو باید به روزگار هدیه می شد؛ که، بی شهادت تو تاریخ جزو ورق های پاره هایی سیاه شده از دروغ و ستم و دغل چه بود؟

دنیا رنگ و رو، و زندگی شرف و آبرویی نداشت اگر خون گلگون تو بر آسمان جهان رنگ نمی پاشید. من تو را گم کرده بودم اما، مرده نپنداشته بودم؛ از آنکه در زمین زندگی جاری بود و از آنرو که ایمان داشتم که «ولاتحسبین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون.»  - التماس دعا

معبر
علي سعادت | 12:36 - 29 مهر 1389برچسب:روزی, می رفتی,یادت ,
+ |
کربلای غریبانه ...

دوستان عزیز سلام ؛ وقتی که حسرت، مثل آتش زیر خاکستر، ته دلت را آرام آرام می سوزاند فقط اشک می تواند آرامت کند، هر چقدر هم که فریاد بزنی، زمزمه کنی بنویسی... مثل گریه کردن زیبا نیست، مثل گریه کردن سبکت نمی کند، مثل گریه کردن آرام نمی شوی...

واژهای اشک را نمی توان نوشت، نمی توان سرود، یا حتی ثبت کرد، اشک رازیست بین خداوند و بندگان عاشقش.

حالا که می خواهم از تو بنویسم، پُرم از حسرت لحظه های با تو بودنم که چه زود گذشت و چه تلخ تمام شد، از اینکه نفهمیدمت، نشناختمت و گذشتم از چیزی که نباید می گذشتم.

شلمچه، از چه بگویم؟ از زخم های داغ دلت یا ستاره های پرنوری که روی تنت ریخته؟ هنوز زمزمه های سنگرهایت شنیدنی است، هنوز خاکت بوی آسمان می دهد.

اروند، به موج هایت بگو آرامتر اوج بگیرند. تا شاید وداع آخر دستان دو برادری که دور می شوند از هم، چند ثانیه بیشتر شود، چرا که تن بی جان برادری که می بری بی بازگشت است.

طلائیه، چه بگویم از حسرت ندیدنت، چه بگویم از همتی که در تو حسین شد به عشق دست های جدا افتاده­ی برادرانش. طلائیه را در کجای این وسعت آسمانی ات پنهان کرده ای، این فرزندان زهرای بی نشان را.

طلائیه حرف بزن، بگو کجاست یوسف گمگشته ای که تنت بوی قدم هایش را می دهد، صدای العطش می آید گوش کن. می شنوی؟ صدای الله اکبر پایداری، صدای عشق، شور، خدا...

اینجا فکه است، کربلای غریبانه عشق، اینجا فکه است، مقتل سرخ علی اکبرها، اینجا فکه است، بوی بهشت می آید، بوی سید مرتضی، بوی حسین، بوی زهرا...

صدای قرآن می آید، هنوز از نیزارهای چزابه صدای قرآن می آید، صدای انفجار پشت سوت خمپاره ها در آب و پل های معلق که بالا و پایین می شوند و رد سرخ خون های جاری را به اب می ریزند.

اینجا سرزمین نور است، سرزمین عشق های بی مرز، اینجا کربلای سرخ ایران است، جایی که عشق معنا می شود و شهادت پلی به سوی لقاء حق...

معبر
علي سعادت | 17:25 - 12 مهر 1389برچسب:کربلای, غریبانه,شلمچه,
+ |
بدون شرح !

 

معبر
علي سعادت | 6:10 - 11 مهر 1389برچسب:,
+ |
خاطره‌نویسی در میدان مین

شمخانی

اشاره: این روزها بازار خاطره‌نویسی دوران دفاع مقدس داغ است و افراد مختلفی اقدام به نگارش حوادث و وقایع آن ایام می‌کنند. علی شمخانی در یادداشت زیر ضمن تشبیه "خاطره‌نویسی دفاع مقدس" به میدان مین، از باید و نبایدهای این حوزه سخن گفته است.

انسانی که در گذشته زندگی می‌کند بدون اینکه بخواهد بازنشسته شده است، برای همین من بسیاری از خاطرات خود را حذف کردم چرا که اعتقاد ندارم از خاطرات گذشته بگویم برای اینکه امروز هویت پیدا کنم.

امروز تب تحریف دفاع مقدس در جامعه دیده‌ می‌شود و باید مراقب راویان جدید از وقایع قدیم باشیم، باید خطر روایت‌گران جنگ‌نادیده را جدی بگیریم، تریبون‌ها را به دست اهلش بسپاریم و نه آنها که تنها عکسی را به یادگار از حدود 2900 روز "دفاع" با خود یدک می‌کشند، یا اصلا در آن روزگار نبوده‌اند و امروز راوی روزهای جنگ و حماسه شده‌اند.

در همین فضاست که باید گفت سست‌ترین شکل برخورد با جنگ، بسنده کردن به "خاطره گویی" است، کما اینکه ضعیف ترین شکل انتقال مفاهیم در جامعه ما سخنرانی یک طرفه است. ضعیف‌ترین شکل برخورد با جنگ هم "خاطره‌گویی" است. گاهی خاطره‌گویی، کل جنگ را تعریف نمی‌کند و بیشتر بر مدار احساس و عاطفه است نه بر اساس منطق؛ و برای همین هم تضعیف کننده منطق جنگ است در حالی که جنگ ما و دفاع مقدس 8 ساله ما، "منطق" داشت.

من با هر روایتی که بدنبال پدیدار سازی اسب سفید و شمشیر امام زمان (عج) در خاکریزهای جنگ با عراق باشد و رزمندگان را "ملائکة ‌الله" تصویر کند به شدت مخالفم

این "میدان مینی" که برای دفاع مقدس ترتیب‌داده‌اند، به مراتب خطرناک‌تر از میدان مین اصلی در روزهای جنگ است. خاطره‌نویسی نه می‌تواند مبدا و مقصد جنگ را بیان کند و نه آنقدر سندیت دارد که بخشی از آن همه حماسه و ایثار را به تصویر بکشد، تنها متکی به ذهن نویسنده و گوینده‌ای است که شاید خیلی نکته‌ها را در گذر ایام، از خاطر برده باشد.

امروز بیش از گذشته به کار تحقیقی و پژوهشی درباره جنگ تحمیلی نیاز داریم. اخیرا قسمتی از خاطرات یکی از فرماندهان جنگ را مطالعه کردم؛ دیدم اصلا چیزی که در بخشی از آن نوشته شده صحیح نیست. ایشان چنین کاری انجام نداده است! البته در آن جغرافیا حضور داشته اما اینکه بنیان گذار پدیده‌ای باشد، صحیح نیست.

این یک واقعیت است که ما امروز روایات متعددی از جنگ داریم و تشخیص اینکه کدام روایت درست است، کار دشواری شده است. چرا که امروز در جامعه راویانی از جنگ داریم که خود در جنگ نبودند؛ راویان جنگ‌نادیده! راویان جنگ‌نادیده‌ای که برای کسانی روایت می‌کنند که آنها هم به واسطه سنی که دارند، جنگ را ندیده‌اند.

امروز در جامعه راویانی از جنگ داریم که خود در جنگ نبودند؛ راویان جنگ‌نادیده! راویان جنگ‌نادیده‌ای که برای کسانی روایت می‌کنند که آنها هم به واسطه سنی که دارند، جنگ را ندیده‌اند

البته باید گفت بنیاد تبلیغاتی ما بنیاد ناقصی است و بیشتر به دنبال "اسوه‌سازی" است و من اصولا اعتقاد دارم برای اسوه‌سازی باید عناصر پایین جامعه را ترجمه کرد. عناصری که در جامعه ما‌به‌ازای بیشتر و ملموس‌تری دارند. متاسفانه تصویری که از آدمهای بزرگ می‌سازیم، اولا دارای غلو و کمی ناراستی است و ثانیا در ابعاد شخصی و رفتار دینی و خانوادگی و شجاعت و... فردی می‌سازیم که این فرد در همه این ابعاد نمره 20 می‌گیرد!

من با هر روایتی که بدنبال پدیدار سازی اسب سفید و شمشیر امام زمان (عج) در خاکریزهای جنگ با عراق باشد و رزمندگان را "ملائکة ‌الله" تصویر کند به شدت مخالفم. ضرورتی برای اثبات امدادهای غیبی در زمان جنگ برای ترجمان بعضی از خواب‌ها وجود ندارد.

بزرگترین امدادهای غیبی زمان جنگ این بود که امام خمینی(ره) از ما و آنهایی که می‌توانستند سربازان فرهنگی شاه بشوند، آدم‌هایی ساخت که از سر کوچه به درون مسجد، از دل مساجد ـ به شکل تجمعی ـ به خیابان‌ها و از قلب تظاهرات به پشت خاکریز‌های جبهه‌ها آمدند و شهید شدند یا آن حماسه‌ها را آفریدند؛ این "امداد غیبی" است؛ تغییر روحیه‌ها.

امروز بیش از هر زمان به ادبیات دفاع مقدس متکی به تحقیق و پژوهش دقیق نیازمندیم و نه تولید انبوه خاطراتی که سطح ماندگاری و تاثیرگذاری‌شان چیزی نیست که نسل جوان به آن احتیاج دارد. از همین رو باید مراقب این "میدان مین" بود؛ مهیب‌تر اینکه با نگاه امروز به شکلی جناحی به وضع دیروز جنگ نظر افکنده شود و با تحریف نقش‌ ها و تغییر آنها، "خاطره" در خدمت این اهداف به کار گرفته شود.

 

منبع: خبرآنلاین

معبر
علي سعادت | 20:13 - 21 مهر 1389برچسب:خاطره‌نویسي, میدان مین,
+ |
مسابقه كتابخوانی «شناخت انديشه‌های امام خمينی (ره)»

  فرهنگسرای پايداری، مسابقات كتابخوانی را با موضوعات مختلف برای فصل پاييز برگزار می‌كند كه از آن جمله می‌توان به مسابقه كتابخوانی درباره كتاب «شناخت انديشه‌های امام خمينی(ره)» اشاره كرد.

 
 

 

  به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای پايداری، «مسابقه كتابخوانی شناخت انديشه‌های امام خمينی (ره)»، در سيزدهم مهرماه جاری برگزار می‌شود.

 

از ديگر برنامه‌های فرهنگی هنری اين فرهنگسرا می‌توان به «جنگل خيال» (نقاشی كودكان)، «با بچه‌ها در پارك ترافيك» در روزهای چهاردهم و هفدهم مهرماه جاری اشاره كرد.

 

«همكلاسی آسمانی» به مناسبت روز دانش آموز و يادبود شهيد فهميده 13 آبان، «اهدای كتاب آسمانی» در روز 13 آبان، «مسابقه كتابخوانی صحيفه سجاديه» در 28 آبان و «تجليل از خادمان فرهنگ عاشورا» 22 آذرماه برگزار می‌شود.

 

«در مكتب حكيم توس» و «در مكتب مولانا» از ديگر برنامه‌های فرهنگسرای پايداری است كه روزهای شنبه (10 مهرماه) و دوشنبه(12 مهرماه) ساعت 18 شروع و تا ساعت 20 ادامه دارد و به بررسی انديشه‌های حكيم ابوالقاسم فردوسی و مولانا جلال الدين محمد بلخی می‌پردازد.

 

علاقه‌مندان برای كسب اطلاعات بيشتر می‌توانند به فرهنگسرای پاسداری واقع در پاسداران، خيابان گل نبی، خيابان ناطق نوری ميدان قبا مراجعه و يا با شماره‌های 3-22888780 تماس بگيرند.

معبر
علي سعادت | 7:19 - 6 آبان 1389برچسب:مسابقه, كتابخوانی,
+ |
انعكاس دستاوردهای انقلاب اسلامی ايران در نمايشگاه رسانه های ديجيتال

طلاب حوزه علميه در قالب راه اندازی پايگاه اينترنتی، دستاوردهای سی و يك ساله انقلاب اسلامی ايران را برای بازديدكنندگان نمايشگاه رسانه های ديجيتال بازگو می كنند.

 

  پايگاه اطلاع رسانی دستاوردهای انقلاب اسلامی به همت جمعی از طلاب حوزه علميه قم با هدف دفاع، تبيين و تبليغ دستاوردهای ارزشمند انقلاب اسلامی راه‌اندازی شده است.

 

دست‌اندركاران اين پايگاه تلاش می‌كنند با نگاهی كلان به دفاع از دستاوردهای ارزشمند انقلاب اسلامی بپردازند و عملكرد ادوار مختلف نظام اسلامی را با تكيه بر آمار و منابع اطمينان‌آور علمی مورد بررسی و تحليل قرار دهند.

 

يكی از نوآوری های اين پايگاه در بيان خدمات انقلاب اسلامی، تهيه كتاب های مصور نقاشی با عنوان «بچه ها می دانيد؟» برای رده سنی كودك است. اين سری كتاب ها برای تدريس توسط مربيان و مشاركت والدين در مطالعه آنها نيز طراحی شده است.

 

در كنار هر نقاشی يك جمله توضيحی در باره همان موضوع برای اولياء و مربيان درج شده است كه می توانند با مطالعه و انتقال آسان آن به كودكان، علاوه بر ارتقای دانش خود، موجب شكوفايی روح اعتماد به نفس، خودباوری و احساس افتخار به ايران اسلامی را در نهاد آينده سازان كشور بارور سازند.

 

« موشك فوق مدرن رادار گريز ايران خواب از چشم دشمن ربوده است.»، « صنايع دستی ايران در تنوع اقلام و رشته ها مقام اول جهان را دارد.»،« ايران در صنعت حفاری نفت و گاز به خودكفايی رسيده است.»، «بچه ها می دانيد؟ برج ميلاد چهارمين برج بلند مخابراتی جهان است.»، «بچه ها می دانيد؟ زنان ايرانی الگوی زنان مسلمان هستند.» و ... برخی از عناوين اين مجموعه آموزشی است.

 

اين پايگاه همچنين آخرين دستاوردهای اين نظام را به تفكيك هر استان در پايگاه اطلاع رسانی خود به نشانی www.dastavard.ir درج كرده است. لينك های وزارت خانه ها، توضيح ساختار تشكيلاتی نظام جمهوری اسلامی ايران، حوزه و روحانيت، وحدت و بيداری اسلامی، تاثيرات جهانی انقلاب اسلامی و ... از ديگر عناوين اين پايگاه است.

 

در اين پايگاه همچنين اخبار و پيشرفت های علمی و تكنولوژيكی جمهوری اسلامی ايران در عرصه بين الملل، مصاحبه با شخصيت های علمی، سياسی و ... از ساير كشورها درباره نقش نظام اسلامی ايران در آينده منطقه و جهان، خاطراتی از سرداران دوران دفاع مقدس را می توان مشاهده كرد.

 

يادآوری می شود كه غرفه دستاوردهای انقلاب اسلامی در بخش پايگاه ها و وبلاگ ها در چهارمين نمايشگاه رسانه های ديجيتال واقع طبقه همكف مصلی امام خمينی(ره) تا بيست و چهارم مهرماه برپا است.

معبر
علي سعادت | 20:15 - 1 آبان 1389برچسب: دستاوردهای, انقلاب اسلامی,نمايشگاه, رسانه های ديجيتال,
+ |
جشنواره «كلام مهر» در قم برگزار می‌شود

جشنواره كلام مهر به مناسبت سفر مقام معظم رهبری به قم وی‍ژه طلاب و خانواده‌های آنان برگزار می‌شود.

 

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه قم، حجت‌الاسلام «سعيد روستاآزاد»، دبير ستاد حوزوی استقبال از مقام معظم رهبری، 19 مهرماه در جمع خبرنگاران، گفت: فراخوان ارسال آثار جشنواره ادبی هنری «كلام مهر» با موضوعات ولايت فقيه و شخص ولی امر مسلمين، آيت‌الله العظمی خامنه‌‌ای در آستانه سفر ايشان به قم از هفته گذشته اعلام شده و تاكنون آثاری نيز به دست ما رسيده است.

 

روستاآزاد تصريح كرد: طلاب و خانواده‌های آن‌ها می‌توانند آثار خود را با موضوعات نام برده در قالب‌های مقاله، نثر ادبی، شعر، داستان، عكس، گرافيك، پيامك، وبلاگ و دل‌ نوشته تا 20 آبان‌ماه به دبيرخانه ستاد واقع در مركز ادبی هنری دفتر تبليغات اسلامی قم واقع در خيابان دورشهر ارسال كنند.

 

وی ارسال آثار به‌صورت اينترنتی را از ديگر راه‌های تعامل طلاب و خانواده‌های آنان برای حضور در اين جشنواره عنوان كرد و گفت: علاقه‌مندان می‌توانند آثار خود را از طريق سايت مهر حوزه به نشانیwww.mehrehozeh.ir ارسال كنند.

 

يادآوری می‌شود اين مسابقه برای طلاب غيرايرانی و خانواده‌های آنان نيز در حال برگزاری است.

معبر
علي سعادت | 15:16 - 2 آبان 1389برچسب:جشنواره ,«كلام مهر»,سفر,مقام معظم رهبری,
+ |
معرفی دو نرم‌افزار از مؤسسه فرهنگی آرمان

  مدير توليد مؤسسه فرهنگی آرمان به معرفی دو نمونه از آخرين آثار نرم‌افزاری مؤسسه فرهنگی آرمان پرداخت و گفت: از نرم‌‌افزار‌های «روايت مقاومت» و «به آفتابی صحيفه برگرديم» رونمايی شده است.

 

مينايی، مدير توليد مؤسسه فرهنگی نرم‌‌افزاری آرمان، در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، ضمن بيان مطلب فوق گفت: مؤسسه فرهنگی نرم‌افزاری آرمان با بهره‌گيری از بيانات مقام معظم رهبری و در راستای تحقق رسالت خود؛ يعنی انتقال مفاهيم و نمونه‌های ارزشمند انقلاب اسلامی با توليد اين نرم‌افزار اهداف زير را نشانه گرفته است.

 

مينايی، در معرفی نرم‌‌افزار «به آفتابی صحيفه برگرديم» گفت: اين نرم‌افزار مجموعه‌ای از گفتارها و نوشتارهايی از «كوشكی» با محوريت و موضوع انديشه و سيره عملی امام خمينی(ره) مبتنی بر صحيفه امام(ره) است كه شامل بخش‌های سخنرانی، نوشتار، معرفی كتاب و معرفی استاد است و به موضوعاتی از جمله تحليل سياسی، بازشناسی انقلاب، تمدن‌سازی، مواجهه با غرب، مذاكره با ‌امريكا، هويت انقلاب اسلامی و اشرافيت دولتمردان می‌پردازد.

 

وی گفت: از نرم‌افزار به آفتابی صحيفه برگريم در جلسه‌ای با موضوع اشرافيت رسانه‌ای با حضور «وحيد جليلی» رونمايی شده است.

 

مدير توليد مؤسسه آرمان، محصول ديگر اين مؤسسه را روايت مقاومت اعلام كرد و گفت: روايت مقاومت تلاشی برای معرفی نمونه‌ای عينی از تحقق انديشه‌های امام خمينی(ره) در عصر حاضر است و اين نرم‌افزار دائرة‌المعارفی جامع با موضوع مقاومت اسلامی لبنان است كه در شش بخش طراحی شده است، سرزمين طوايف، روايت مقاومت، فرزندان روح‌الله، لانه عنكبوت، ختم ساعر و مناره، شش بخش اين نرم‌افزار هستند.

 

وی در پايان اين گفت‌وگو گفت: از نرم‌افزار روايت مقاومت با حضور «علی لاريجانی، رئيس مجلس شورای اسلامی، حجت‌الاسلام و المسلمين رئيسی، معاون اول قوه‌ قضائيه، شيخ‌الاسلام، دبيركل دبيرخانه‌ كميته‌ دائمی حمايت از انتفاضه مردم فلسطين، مصطفوی، رئيس سابق سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و حجت‌الاسلام و المسلمين اختری و رئيس هيئت امنای بنياد بين‌المللی صبح قريب رونمايی شده است.

 

علاقه‌مندان می‌توانند برای خريد نرم‌افزار به سايت اينترنتی اين مؤسسه فرهنگی نرم‌افزاری به نشانی www.armancenter.ir مراجعه، و يا با شماره تلفن‌های 7272600-0511، 09155250069 تماس حاصل كنند.

معبر
علي سعادت | 17:2 - 4 آبان 1389برچسب: نرم‌افزار,مؤسسه, فرهنگی آرمان,روايت مقاومت,
+ |
توليد نرم‌افزارهای گنجينه دفاع مقدس، وصال يار و انقلاب دوم در مؤسسه فرهنگی آسمان

  مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی دينی آسمان نرم‌افزارهای گنجينه دفاع مقدس، وصال يار و انقلاب دوم را توليد و منتشر كرده است.

 

اكبر سليمانی، مسئول مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی دينی آسمان ، با اعلام اين خبر، گفت: نرم‌افزار گنجينه دفاع مقدس با هدف آشنايی جوانان با دفاع مقدس توليد شده است كه در آن انيميشن‌های سه بعدی، پانورمايی (تصاويری كه از چند جهت گرفته شده و به هم می‌چسبانند) از مناطق جنگی از طراحی‌های خاص اين نرم‌افزار است.

 

وی گفت: در اين نرم‌افزار، وصيت‌نامه شهيدان كاوه، همت، چمران، خرازی، باقری، باكری، دانش، متوسليان، زين‌الدين، آوينی و بسياری ديگر از شهدای عزيز را برای مخاطبان قرار داده و به بررسی شخصيت و زندگی اين بزرگان پرداخته شده است.

 

مسئول مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی دينی آسمان، در ادامه توضيحات خود، آلبوم‌های تصويری رزمندگان، نماهنگ‌های ويژه دفاع مقدس، تقويم شرح كامل عمليات‌های دفاع مقدس و آشنايی با مناطق جنگی را از ديگر بخش های اين نرم‌افزار معرفی كرد.

 

سليمانی در مورد نرم‌افزار وصال يار اظهار كرد: اين نرم‌افزار به مناسبت دهه كرامت طراحی و توليد شده است. وی گفت: در اين نرم افزار جنبش‌های سياسی در عصر امام رضا (ع)، زندگی امام رضا(ع)، سيره عملی و اخلاقی امام رضا(ع)، ادعيه مرتبط، سخنان و كرامات امام رضا (ع) بيان شده است.

 

مسئول مؤسسه فرهنگی آسمان، با بيان اين‌كه بخش ويژه كودكان و نوجوانان در اين نرم‌افزار طراحی شده است گفت: رواق هنر، تاريخچه مشهد مقدس، مقالات، گفت‌و‌گو با استاد محمود فرشچيان، گالری عكس و فيلم، نماهنگ، زيارت مجازی حرم امام رضا(ع) و بازی‌ها و سرگرمی‌های اسلامی از جمله بخش‌های ديگر نرم‌افزار وصال يار است.

 

سليمانی در ادامه بيان كرد: انقلاب دوم نرم‌افزار ديگری است كه پاييز امسال در مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی دينی آسمان توليد و منتشر شده است.

 

وی گفت: اين نرم افزار ويژه روز جهانی مبارزه با استكبار جهانی و روز دانش‌آموز و بسيج دانش‌آموزی توليد شده است كه در آن به 444 روز وقايع‌نگاری تسخير لانه جاسوسی امريكا در ايران پرداخته شده است.

 

اكبر سليمانی در ادامه سخنان خود، بررسی زندگی شهيد حسين فهميده، كتابخانه ديجيتالی با 85 اثر، انيميشن محيطی از تسخير لانه جاسوسی و شهادت حسين فهميده، مجموعه كامل مستند دفاع مقدس (واحد مركری خبر)، ويژه‌نامه انقلاب دوم و روز دانش‌آموز، گزيده بيانات ويژه يوم الله 13 آبان و مقالات متعدد را از ديگر بخش های نرم‌افزار انقلاب دوم معرفی كرد و گفت: هدف از توليد اين نرم‌افزار، آشنايی دانش‌آموزان و جوانان با وقايع تاريخی تسخير لانه جاسوسی و شهادت حسين فهميده و نيز تقويت روحيه استكبار‌‌ستيزی در ايشان است.

معبر
علي سعادت | 18:19 - 2 آبان 1389برچسب: نرم‌افزارهای,گنجينه,دفاع مقدس,
+ |
شهید تندگویان

26 آذر پیکر مطهر شهید به مقامات ایرانی تحویل داده شد.

سالروز شهادت مهندس محمد جواد تندگویان

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

معبر
علي سعادت | 18:17 - 18 مهر 1389برچسب:شهید تندگویان,
+ |
مهمان

تمامی شهدا در دل تاریکی شب فانوس به دست منتظر بودند.

 

از یکی از شهدا پرسیده بود ، چی شده ؟ قراره چه اتفاقی بیفته؟

گفته بود :  امشب مهمان داریم و اومدیم استقبال.

این خواب را غریبه ای تعریف کرد که صبح زود قبل از طلوع آفتاب به مزار شهدا آمده بود

تا بداند شهدا شب گذشته منتظر چه کسی بودند.

همان روز مادر شهید نقی به رحمت خدا رفته بود.مادری که 23 سال تمام روزی سه بار

به مزار پسرش می رفت و آب و جارو می کرد.

بعد از 23 سال دوری بالاخره نزد فرزندش رفت.

همان بخشنده بزرگواری که قبلا مطلب آن را خواندید.


پ.ن

دوستان اگر اجازه بدید تا یک ماه آینده به همتون سر می زنم.(فعلا امکانش نیست)

معبر
علي سعادت | 17:8 - 1 آبان 1389برچسب:مهمان,مادر, شهید,
+ |
ایثاربلاگ؛ سرویس دهنده تخصصی ایثار و شهادت

ایثار بلاگ فضای مجازی «ایثار بلاگ» به عنوان نخستین فضای تخصصی با موضوع ایثار و شهادت، فعالیت خود را آغاز کرد.

 

به گزارش  «وبلاگ نیوز» سرویس دهنده وبلاگ “ایثاربلاگ” که توسط جامعه ایثارگری استان قم آماده شده است، فضایی برای درج نوشته های پیرامون ایثار و شهادت است.

لازم به توضیح است که پس از ساختن وبلاگ دراین سرویس دهنده آدرسی همانند username.isarblog.com به شما تعلق خواهد گرفت.

معبر
علي سعادت | 13:56 - 26 مهر 1389برچسب:ایثار,بلاگ,
+ |
بخش‌های متنوع دينی و مذهبی به سايت «شهيد آوينی» اضافه شد


پايگاه اطلاع‌رسانی «شهيد آوينی» در بخش «صوتی و تصويری» و همچنين ساير بخش‌ها، آيتم‌های دينی و مذهبی جديدی را در اختيار كاربران قرار داده است.

دسترسی به فايل‌های‌ صوتی مداحی فاطميه اول در سال جاری، ترتيل كل قرآن استاد «شاطری»، تم موبايل ويژه شهيد آوينی و ساير شخصيت‌ها و همچنين دعاها، گالری عكس راهيان نور در بخش نگارخانه بخش‌های متنوع و جديد اين سايت را تشكيل می‌دهد.

در بخش «مداحی»، امكان شنيدن مراثی و نوحه‌خوانی‌‌های «محمود كريمی»، «مهدی سلحشور»، «محمدرضا طاهری» برای علاقه‌مندان فراهم شده است.

در بخش ترتيل قرآن با قرائت استاد «شاطری» سوره‌های فاتحه، بقره، آل عمران و... با صدای اين قاری قرآن در اختيار كاربران قرار گرفته است.

در بخش «تم ويژه موبايل» تم‌های مختلفی از شخصيت‌های مهم دينی و همچنين ادعيه و ايام مختلف مذهبی در دسترس قرار گرفته است.


سايت «شهيد آوينی» را اينجا كليك كنيد!

معبر
علي سعادت | 19:55 - 1 آبان 1389برچسب:دينی, مذهبی, سايت,شهيد آويني,
+ |
انتشار خاطرات شهيد "حسين خرازي" به زبان انگليسي

انتشار خاطرات شهيد "حسين خرازي" به زبان انگليسي

 

علي بني لوحي از ترجمه و انتشار كتاب "جز لبخند چيزي نگفت" (خاطرات سردار شهيد حسين خرازي) به زبان انگليسي خبر داد و گفت: هجدهمين چاپ متن فارسي اين كتاب توسط انتشارات راه بهشت (اصفهان) در هفته دفاع مقدس منتشر مي شود.

 

به گزارش نويد شاهد، بني لوحي درباره تازه ترين آثار خود اظهار داشت: كتاب "براي لحظه تنهايي" شامل 80 خاطره كوتاه از سردار شهيد احمد كاظمي به نقل از دوستان و همرزمانش، توسط انتشارات راه بهشت منتشر مي شود.

وي ادامه داد: سردار شهيد حسين خرازي، يكي از دوستان و همرزمان صميمي من بود و خاطراتي كه از وي در جنگ تحميلي دارم، در قالب كتاب "جز لبخند چيزي نگفت"، 17 چاپ را پشت سر گذاشته است.

بني لوحي خاطر نشان كرد: اين كتاب توسط يكي از استادان دانشگاه اصفهان به زبان انگليسي ترجمه شده و انتشارات راه بهشت، آن را منتشر مي كند.

وي درباره انتشار خاطرات خود از جنگ تحميلي به صورت اثري مستقل، گفت: بسياري از كتاب هايي كه تا كنون نوشته ام، مانند؛ "يك روز تا چزابه" و "شور عاشقي" برگرفته از خاطرات شخصي ام بوده اند. اما قصد دارم مجموعه مستقلي از خاطراتم را در قالب كتاب تدوين كنم.

نويسنده كتاب "نبرد هاي شرق كارون" درباره فعاليت جشنواره ربع قرن كتاب دفاع مقدس اظهار داشت: با توجه به حجم بالاي آثاري كه در اين جشنواره مورد ارزيابي قرار مي گيرند، داوران بايد نگاه بومي و مردمي تري به آثار ارسال شده داشته باشند. بسياري از كتاب هاي حوزه دفاع مقدس، معمولا از نظر ساختار و نوع نگارش ارزيابي مي شوند.

وي افزود: كتاب "دا" (خاطرات زهرا حسيني از روزهاي آغاز جنگ در خرمشهر)، به خاطر گفتمان دست اول و مردم پسند مورد استقبال بالاي مخاطبان قرار گرفت. در حالي كه اگر با نگاه تخصصي و حرفه اي، ابعاد نظامي و استراتژيكي جنگ خرمشهر در اين كتاب مطرح مي شد، به اين صورت نظر خوانندگان را جلب نمي كرد.

بني لوحي با تاكيد بر اهميت ديدگاه ها و سخنان امام خميني (ره) درباره جنگ تحميلي، خاطر نشان كرد: تاكنون درباره نظرات و سخنان امام نسبت به 8 سال دفاع مقدس آثار بسيار كمي تدوين شده است. كتاب "مباني دفاع از ديدگاه امام خميني (ره) در دفاع مقدس با تحليل مقايسه اي" را براساس سخنراني هاي ايشان درباره جنگ تحميلي و اسناد و مدارك منتشر شده در كتاب ها و نشريات كشور هاي عراق و آمريكا تدوين كرده ام كه از سال 1378 تاكنون توسط موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر به 5 چاپ رسيده است.

وي تصريح كرد: اين كتاب با استفاده از اسناد و مداركي كه آمريكا، هنگام حمله به عراق براي مشروعيت بخشيدن به كار خود، درباره جنايت و وحشي گري هاي صدام خائن در دوران جنگ تحميلي منتشر كرد، مورد بازنويسي قرار گرفته و توسط انتشارات راه بهشت به چاپ ششم منتشر مي رسد.

اين پژوهشگر دفاع مقدس در پايان از تجديد چاپ برخي از آثار خود خبر داد و گفت: كتاب هاي؛ "جز لبخند چيزي نگفت" (خاطرات سردار شهيد حسين خرازي) با چاپ هجدهم و "بوي باران" (خاطرات سردار شهيد مصطفي رادني پور) با چاپ دوازدهم، توسط انتشارات راه بهشت در هفته دفاع مقدس منتشر مي شوند.

علي بني لوحي سال 1336 در استان اصفهان متولد شده و در دوران دفاع مقدس، در جبهه هاي جنوب و غرب كشور حاضر بوده است.

كتاب هاي؛ "خورشيد شلمچه"، "معبر بهشت"، "نبرد هاي شرق كارون"، "شور عاشقي"، "جز لبخند چيزي نگفت" و "مباني دفاع از ديدگاه امام خميني (ره) در دفاع مقدس با تحليل مقايسه اي" از جمله آثار منتشر شده وي هستند.


معبر
علي سعادت | 16:56 - 2 آبان 1389برچسب:خاطرات, شهيد "حسين خرازي",زبان انگليسي,
+ |
خواندن كتاب خاطرات شهيد همت انگيزه ورود به عرصه ايثار و شهادت را در بنده ايجاد كرد


يك هنرمند عرصه ايثار و شهادت
خاطرات شهيد همت انگيزه‌اي براي چاپ عكس شهدا روي لباس‌ها شد
يك هنرمند گرافيك در عرصه ايثار و شهادت گفت: خواندن كتاب خاطرات شهيد همت انگيزه ورود به عرصه ايثار و شهادت را در بنده ايجاد كرد و چاپ عكس شهدا روي لباس‌ها را آغاز كردم.

اميد سيفي مورودي در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري فارس در شانزدهمين نمايشگاه بين‌المللي مطبوعات و خبرگزاري‌ها اظهار داشت: با توجه به علاقه شديدي كه به شهيد همت داشتم، كار چاپ عكس شهدا را بر روي لباس از سال 86 آغاز كردم.
وي ادامه داد: اين كار را در دانشگاه سمنان شروع كردم كه مخاطبان با ديدن فضاي جديد كمي تعجب كردند؛ همه انسان‌ها در هر پست، مقام و شخصيتي شهدا را دوست دارند و در برخوردهاي اطرافيان، اين امر را مشاهده كردم ولي علي‌رغم عشق بچه‌ها به اين كار چاپي، كسي جرأت پوشيدن اين لباس‌ها را نداشت.
اين هنرمند در عرصه ترويج فرهنگ ايثار و شهادت بيان داشت: پس از چاپ عكس شهيد همت به اين فكر افتادم كه عكس شهداي ديگر مانند، شهيد چمران، شهيد باكري و شهيد آويني را چاپ كنم كه اين كار را نيز انجام دادم.
وي خاطر نشان كرد: اگر چهره‌هاي شاخص و مطرح در عرصه سينما يا در اجتماع از پوشيدن اين لباس‌ها استقبال كنند، مردم ديگر نيز مي‌پوشند.
سيفي مورودي افزود: اگر ارگان‌هايي مثل بنياد شهيد و امور ايثارگران، بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس و نهادهايي كه با امور شهدا مرتبط هستند مرا در اين امر ياري كنند به نتايج خوبي خواهيم رسيد.
وي با اشاره به بيانات مقام معظم رهبري در خصوص نوآوري اسلامي بيان داشت: به نظر بنده اين يك نوآوري اسلامي است.
اين هنرمند گرافيك اضافه كرد: درست است كه ما در جنگ تحميلي نبوديم كه قهرمان شويم اما دوست دارم اكنون با اين كار در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت قهرمان شوم؛ قدم نخست را برداشته‌ام و به حمايت ارگان‌هاي مرتبط با شهدا نياز دارم.

معبر
علي سعادت | 16:57 - 26 مهر 1389برچسب: كتاب خاطرات شهيد همت,
+ |

صفحه قبل 1 ... 73 74 75 76 77 ... 96 صفحه بعد

منوي اصلي
خانه
پروفايل مدير وبلاگ
پست الکترونيک
آرشيو وبلاگ
عناوين مطالب وبلاگ

درباره وبلاگ

به وبلاگ معبر خوش آمديد (تخصصي دفاع مقدس)

نويسندگان

علي سعادت

موضوعات مطالب

دفاع مقدس
رسانه ها،اخبار،مطبوعات
خاطرات
كتاب،شعر،داستان،طنز
شهدای گمنام
خانواده شهدا
عملیات ها
بسیج
مناطق عملیاتی
جانبازان
آزادگان
سرداران،شهدا
فرهنگ دفاع،جبهه
فرهنگ ایثار و شهادت
دل نوشته ای با شهدا
جشنواره ،مسابقات
فضاي مجازي،جنگ نرم و...
سينما ،تئاتر،تلويزيون
راهيان نور

نشانك وبلاگ معبر
معبر - وبلاگ تخصصي دفاع مقدس

كد لوگوي معبر

ساير امکانات

RSS


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 165
بازدید ماه : 1391
بازدید کل : 150845
تعداد مطالب : 667
تعداد نظرات : 60
تعداد آنلاین : 1

مسابقات وبلاگ نويسي

مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی سبک بالان به مناسبت هفته دفاع مقدس

اولین جشنواره «وبلاگ‌نويسی دفاع مقدس» در يزدجشنواره وبلاگ نویسی حماسه نگاران بسیج و انقلاب اسلامیجشنواره وبلاگ نویسی تبیان در حال برگزاری است . ثبت نام کنید