يك زماني، يك جانور عجيب به اسم "صدام" با اسلحههايي كه دشمنان سرزمين و ملت ما به او داده بودند. سرش را انداخت پايين و به مرزهاي ميهن ما حمله كرد كه يالا بايد اين جاها را! به من بدهيد! غافل از اين كه در اين سرزمين پهناور، شيرمرداني بودند كه او را به هيچ هم حساب نميكردند. آنها در سختترين شرايط جنگ به دشمن و اسلحههاي او ميخنديدند. آنها دشمن را سبك ميشمردند و به ريش او ميخنديدند!
شايد باورتان نشود كه رزمندگان ما در سختترين شرايط جنگ با هم شوخي و خنده ميكردند تا هم دشمن را حقير و كوچك بشمارند و هم روحيهي شاد خود را براي نبرد حفظ كنند.
براي اين شماره، چند مورد از طنزهاي جبهه را برايتان انتخاب كردهايم:
معبر
ادامه مطلب