تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دفاع مقدس و آدرس
mabar.LoxBlog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
چه کسانی در دولت مخالف ترویج فرهنگ دفاع مقدس هستند
روزی که دست اندرکاران و متولیان برگزاری جشنواره ره آورد سرزمین نور در نامهای به رئیس جمهور اظهار امیدواری کردند تا این جشنواره با حمایتهای معنوی دولت به صورت ملی برگزار شود هیچگاه فکرش را هم نمیکردند که پاسخ دولت ارزشی و ولایی به این نامه منفی باشد.
به گزارش روابط عمومی سازمان بسیج، دکتر حسین جعفری دبیر جشنواره های هفتم و هشتم ره آورد سرزمین نور در این باره گفت: در پایان مراسم اختتامیه هفتمین جشنواره ره آورد سرزمین نور در سال 88 که با حضور رئیس جمهوری برگزار شد نامهای با هدف حمایت معنوی از دولت در برگزاری جشنواره به صورت ملی تقدیم ایشان شد.
"شوراي مركزي ادبيات دفاعمقدس كردستان" به تازگي راهاندازي شده تا از اين پس، ساماندهي هرچه بهتر جشنوارهها و ارتقاي سطح كيفي تاليفات نويسندگان استان در حوزه جنگ تحميلي عراق عليه ايران صورت گيرد.
همچنين جشنوارههاي ادبي دفاعمقدس مانند جشنوارههاي شعر و خاطرهنويسي اين حوزه با تكيه بر نظرات كارشناسي اين شورا ساماندهي ميشوند.
رييس خانهموزه شهيد چمران درباره فعاليتهاي جديد اين مركز گفت: نقد و بررسي فيلمهاي دفاع مقدس و همچنين آسيبشناسي سينماي هاليوود و روشنگري در مورد اين سينما از برنامههاي جديد خانه موزه شهيد چمران محسوب ميشود.
«علي عليمحمدي» با بيان اين مطلب گفت: اين برنامه در سالن منحصر به فرد و سينماي كوچك خانهموزه با حضور اهالي فن و اصحاب سينما هر هفته برگزار ميشود.
وي افزود: خانه پدري شهيد چمران با قدمتي 100 ساله و با مساحتي بيش از 500 متر مربع، نزديك به بازار و محله سرپولك قرار دارد كه شهيد مصطفي چمران تا قبل از مهاجرت به آمريكا در آن زندگي ميكرده است. اين منزل با هدف زنده نگاهداشتن خاطره و آثار شهيد چمران و انتقال آن به نسلهاي بعدي است در سال 1386 از سوي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران تبديل به موزه شد.
دوران دفاع مقدس، کربلای عصر ما بود و رزمندگان، یاران باوفای حسین زمان بودند.
جبهههای جنگ تحمیلی را، با الهام از مکتب خون و جهاد و شهادت کربلا، با نیروهای مردمی و بسیجیهای گسترده و اعزامهای صد هزار نفری «سپاه محمد» و «سپاه مهدی» پر کردیم، تا فرمان ولایت بر زمین نماند.
عطر ایثار و فداکاری، دشت و کوه و کمر و سنگرها و میدانها و ارتفاعات را، دریا و باتلاق و رودخانه را، معبر و کانال و نخلستان و میدان مین و خاکریزها را معطر ساخته و جبهههامان را هوایی ملکوتی و فضایی عطرآگین و بهشتی بخشیده بود.
داشتیم برای حمله آماده میشدیم. هر كس به كاری مشغول بود. یكی وصیتنامه مینوشت. دیگری وسایلش را آماده میكرد و آن یكی وضو گرفته و به لباس و صورتش عطر میزد. فرمانده نگاهی به جبّار كرد و گفت: آقا جبّار شب حمله اسها!
جبّار خمیازه كشید و گفت: میدانم.
ـ نمیخواهی یك دست به سر و صورتت بكشی؟
ـ مگر سر و كلهام چشه؟
علی خنده كنان گفت: منظور فرمانده، موهای نازنین كلّه مبارك شماست!
جبّار با اخم به علی نگاه كرد و گفت: سرت به كار خودت باشد. صلاح مملكت خویش خسروان دانند!
دیگر نه فرمانده و نه كس دیگر حرفی زد. این جبّار از آن موجودات عجیب روزگار بود. با آن قد دراز و بدن لاغر و سر و وضع ژولیده، اگر میدیدیش چه فكرها كه دربارهاش نمیكردی. اما انصافاً در جنگیدن رو دست نداشت. شجاع و دلیر و بیكلّه! اما مشكل اصلی واقعاً كلّهاش بود! همیشه خدا موهایش ژولیده و پس كلّهاش موها شاخ شده بود! بیانصاف نمیكرد یك شانه به آن موهایش بكشد كه یك دستهاش به طرف شرق و دسته دیگر به سمت غرب بود. به حرف هیچ كس هم تره خرد نمیكرد.
پسرکی بودم کوچک به مجنون گفتم زنده بمان . چگونه مجنون مجرم به عشق را شلاق می زدند .مجنون آرام و بلند و بی قرار فریاد می زد لیلی ، لیلی ، لیلی ...
آن سو تر در زندان خانه پدر در خلوت دل خویش لیلی در آتش عشق مجنون می سوخت و به هر ناله مجنون که به گوشش می رسید زخمی بر تن لیلی نقش می بست لیلی بیقرار آرام بلند با سوز دل در خلوت دل خویش از عمق جانش فریاد می کرد: "به مجنون بگوئید زنده بماند"
عشق های کودکی اغلب کوچکند . بزرگتر که شدم عشق هم در من رشد کرد و من چون مجنون بی قرار در پی یار خویش بودم از خاطره مجنون، دل به خطر زدم رفتم جنگ . شش ماه در کوه های بلند و سرد کردستان در کوچه های اضطراب و وحشت در کمین های پی در پی روحم آنقدر بزرگ شد که دیگر نمی توانستم ببینم من فقط شانزده سال دارم .خیلی بزرگتر از خطر سنم بالا رفته بود .دیگر مرد میدان جنگ و نبرد بودم.