تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دفاع مقدس و آدرس
mabar.LoxBlog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
جمعه 15 مردادماه 1366 ـ عید قربان ـ كابین جنگنده: ـ خدایا، تو شاهدی كه هر كاری میكنم، تنها برای تو و سرافرازی مسلمین است. ـ پرواز كن، پرواز كن، امروز روز امتحان بزرگ اسماعیل است.
جمعه 15 مردادماه 1366 ـ عید قربان ـ كابین جنگنده:
ـ خدایا، تو شاهدی كه هر كاری میكنم، تنها برای تو و سرافرازی مسلمین است.
ـ پرواز كن، پرواز كن، امروز روز امتحان بزرگ اسماعیل است.
کتاب حاضر، مجموعه خاطرات روایی داستانی یک اسیر عراقی است که در یازده خاطره، چشم دیدهای خویش را از سالهای جنگ بین ایران و عراق به تصویر کشیده است. سالهای پر از خاطرههای تلخ و شیرین مقاومتها، رشادتها، سرانجام یک تنه لشکری را هزیمت وا داشتن و شربت شیرین شهادت را لاجرعه سر کشیدن.
به راستی چقدر زیباست، شنیدن خاطرات رزمندگان خودی را از زبان کسانی که به ناچار به صف غیر خودی قرار داشته و به چشم سر میدیده است وعده الهی را که محقق میشده و سربازانش پلههای رشادت و شهادت را یکی پس از دیگری میپیمودهاند.
فهمیدم که دیگر باید غزل خدا حافظی را بخوانم .دفتر چه یادداشتم را در آوردم و شروع کردم به نوشتن وصیت نامه: این آخرین برگ از خاطرات من است .در این ساعات پایانی عمرم در زیر این آسمان کبود در بهاری خون بار از پیشگاه خدا برای همه کوتاهی هایم استغفار می کنم
شب ها نگهبانی و پاسبخشی و صبح ها توی سنگر و استتار و خاطره نویسی کارمان شده بود .یک روز علی رغم اینکه گفته بودم کسی تردد نداشته باشد سر و صدای گفتگوی چند نفر از بیرون به گوشم خورد .سرم را از سنگر بیرون آوردم و دیدم یکی از بچه های اطلاعات عملیات لشکر به همراه حاج محمد کوثری فرمانده لشکر و دو تا از بچه های مهندسی راست راست در روز روشن آمده اند بازدید خط و کمین ها.سلام علیکی کردیم و از صحبت هایشان متوجه شدم که تصمیم دارند خاکریزی دو جداره از دامنه تپه مقابل در دشت مشرف به دریاچه دربندیخان تا کمین ما ایجاد کنند.
از سوز سرما که تا مغز استخوان هایم نفوذ کرده بود، بالا و پایین می پریدم که برادرم حسن صدایم زد:
- محمد... محمد...
با چشمان گشاد شده و دهان باز نگاهش کردم.
مانده بودم آن همه تحمل را از کجا آورده و چه وقت می خوابد! از روزی که به منطقه آمده بودم، شبی نبود که بیدار نمانده باشد.
- چرا ایستاده ای و نگاهم می کنی؟! هایی تو دستهایم کردم و به طرفش دویدم. رو پا بند نبود. کوله پشتی به دست، جلو سنگر فرماندهی قدم می زد. می دانستم قرار است قبل از شروع عملیات والفجر مقدماتی برای شناسایی به منطقه برویم. بی حرف، روبه رویش ایستادم.
اسفند سال 60 بود؛ یعنی درست یک سال پس از شهادت عمویم، من در پادگان «المهدی(عج)» چالوس، یک لحظه از اتوبوس چشم برنمیداشتم. نیروها یکییکی سوار اتوبوس میشدند و من هم چون کبوتری پر و بال بسته، برای رهایی از قفس و رفتن به جبهه لحظه شماری میکردم.
وقتی میخواستم سوار اتوبوس شوم، زمزمههایی شنیدم، میگفتند: «در کردستان، پاسداران و نیروهای بسیجی را سر میبرند و سر آنها را برای خانوادههایشان میفرستند.»
بعضیها بدون این که چیزی بگویند، از اتوبوس پیاده شدند. اتوبوس میخواست به راه بیفتد و هر لحظه ممکن بود من با آن جثه کوچک و نحیف، نتوانم خود را از میان کسانی که داشتند سوار میشدند و آنهایی که داشتند پیاده میشدند، به داخل اتوبوس برسانم. همان موقع شنیدم که به راننده اتوبوس گفتند: «با همین تعداد نیرو که سوار شدهاند، حرکت کن.»
اولین جشنواره خاطره نویسی استان تهران، بهمن ماه برگزار می گردد.
به نقل از شط، دبیر اجرایی جشنواره خاطر نویسی دفاع مقدس شهر تهران با اعلام این مطلب گفت: دبیرخانه این جشنواره از اواسط تابستان شروع به کار نموده و با فراخوان آثار از ابتدای آذر ماه کار جمع آوری آثار را آغاز کرد.
ثابت که با سرویس جشنواره های شط گفت و گو می کرد بدون اشاره به تعداد آثار رسیده ادامه داد: علاقمندان به شرکت در این جشنواره تا پایان وقت اداری 30 دی ماه 1389 فرصت دارند آثار خود را به دبیرخانه جشنواره ارسال نمایند.
احمد عربلو افزود: شكل گيري ادبيات دفاع مقدس از همان روزهاي اول جنگ با موضوعاتي كه به نوعي دربرگيرنده دفاع مقدس بود با خاطره نويسي از سوي رزمندگان شروع شد.
اين نويسنده در مورد ويژگي هاي اين ادبيات داستاني ادامه داد: آنچه كه مربوط به مسائل جنگ و حاشيه آن مي باشد و بازگو كننده آن روزها است را مي توانيم به عنوان ادبيات دفاع مقدس اطلاق كنيم.
وي درمورد نشر افكار افرادي كه در جنگ حضور داشتند اظهار داشت: هم اكنون افكار مردان زناني كه در جنگ حضور داشتند، زماني انتشار پيدا مي كند كه شناخت كافي از مسائل جنگ داشته و در واقع از واقعيت آن دور نشده باشند.