معبر:وبلاگ تخصصي دفاع مقدس
آخرين مطالب

پیکر شهید برونسی کشف شد

همه دوستان من

برگی از خاطرات یک شهید( روزه بی سحری )

باز دلم هوای شلمچه کرده است

لحظه شهادت دو بسیجی

اتفاقی در یک قدمی اسارت

شهادت از نگاه خبرنگاران جهان

خدا این بچه‌های نیم وجبی را شهید کند

روایتگری ارثیه ی مادر(س) است

چشمان بارانی جوانان در شلمچه

به همه بگو اینجا دهلاویه است!

وقتی مرتضی موجی شد!

آداب زیارت نور

اولین گزارش از سفر به مناطق جنگی(2)

اروند؛ جایی که دیوانه‌ام می‌کند

اولین سفرنامه مناطق جنگی

پندهای رهبر برای روایتگران نور

25 هزار زائر سرزمين‌هاي نور در دزفول اسكان مي‌يابند

آنجا که دلم جاماند...

در جمع زائران سرزمین نور ...

آرشيو مطالب

ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389
بهمن 1389
دی 1389
آذر 1389
آبان 1389
مهر 1389

پيوندهاي روزانه

گوگل
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون
آرشيو پيوندهاي روزانه

پيوندها

استخاره با قرآن کریم
خرید پستی
اس ام اس فلسفی عاشقانه
سمپادی ها
زن کاملا عريان در خيابانهاي اصفهان!!+عکس[7427] »عجب قليوني ميکشه اين دختره واي واي[2814] »اينم لحظه کشف حجاب در تيم ملي ايران +عکس[3555] »اين زن بخاطر بزرگي سينه اش اخراج شد!+عکس[3413] »آيا خواهر نيوشا ضيغمي رو ديديد؟[2823] »افزايش قد بصورت نامرعي و ارزان[349] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[2595] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[2477] »مدرسه دخترانه يهوديان در تهران (عکس)+1391[4483] »لباس اين خانوم هر روز کوتاه تر مي شود ! / عکس[2621] »عشوه جنجالي شيوا بلوريان+عکس[5314] »تصوير يک خانم بي حجاب از صداوسيماي ايران[4375] »شوهر بي ريخت بهنوش بختياري+عکس[5467] »عکس همسر آرايش کرده قهرمان المپيک ايران[2426] »دختر ايراني موتورسوار با شلوار و لباس تنگ+عکس[2414] »تيم فوتبال دختران پرسپوليس قبل از انقلاب+عکس[1212] »عکس لخت شدن يک خانم در فرودگاه[2742] »عکس صحنه اي که سانسور شد![2206] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[1864] »تصاوير خيلي ناجور از شناي مختلط در مازندران[2319] »خانمها اين عکس را نبينند[2033] »تفاوت حمام زنان و مردان / عکس[1433] »دختر هندي خوشگل در ايران غوقا کرد+ عکس زيبا[2637] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[1350] »ماجراي زن بهداد سليمي در المپيک لندن روشد+عکس[1855] »عکس سمر بازيگر زيباي عشق ممنوع با يک مرد ايراني[1701] »عکس ليلا بلوکات و خواهراش[605] »دختر جنجالي در مسجدالحرام + عکس[4007] »زايمان يک دختر در حمام+ عکس[4371] »با اين دختر ازدواج کنيد و جايزه بگيريد+عکس دختر[3567] »آدرس فيس بوک و تصوير الناز شاکردوست+عکس[3618] »ببين اين دختر خوشگله رو مي پسندي؟[5053] »ماجراي زن طلاق گرفته+عکس[2600] »زن کاملا عريان در خيابانهاي اصفهان!!+عکس[7427] »عجب قليوني ميکشه اين دختره واي واي[2814] »اينم لحظه کشف حجاب در تيم ملي ايران +عکس[3555] »اين زن بخاطر بزرگي سينه اش اخراج شد!+عکس[3413] »آيا خواهر نيوشا ضيغمي رو ديديد؟[2823] »افزايش قد بصورت نامرعي و ارزان[349] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[2595] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[2477] »مدرسه دخترانه يهوديان در تهران (عکس)+1391[4483] »لباس اين خانوم هر روز کوتاه تر مي شود ! / عکس[2621] »عشوه جنجالي شيوا بلوريان+عکس[5314] »تصوير يک خانم بي حجاب از صداوسيماي ايران[4375] »شوهر بي ريخت بهنوش بختياري+عکس[5467] »عکس همسر آرايش کرده قهرمان المپيک ايران[2426] »دختر ايراني موتورسوار با شلوار و لباس تنگ+عکس[2414] »تيم فوتبال دختران پرسپوليس قبل از انقلاب+عکس[1212] »عکس لخت شدن يک خانم در فرودگاه[2742] »عکس صحنه اي که سانسور شد![2206] »تصاوير ناياب دختران مانتو پوش در تهران[1864] »تصاوير خيلي ناجور از شناي مختلط در مازندران[2319] »خانمها اين عکس را نبينند[2033] »تفاوت حمام زنان و مردان / عکس[1433] »دختر هندي خوشگل در ايران غوقا کرد+ عکس زيبا[2637] »حرکت جالب دو دختر 17ساله خوشگل+عکس[1350] »ماجراي زن بهداد سليمي در المپيک لندن روشد+عکس[1855] »عکس سمر بازيگر زيباي عشق ممنوع با يک مرد ايراني[1701] »عکس ليلا بلوکات و خواهراش[605عکس هاي دختر بازيگر در فيلم موهن توهين به حضرت محمد(ص آشنايي با نرم افزار هاي چت . ودوستيابي : آشنايي با نرم افزار هاي چت . ودوستيابي
music3nter
انتظارحاضر
زندگی زیباست...
Economic jihad
همت مضاعف پارسیان
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفاع مقدس و آدرس mabar.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





مترجم وبلاگ معبر

پايگاههای دفاع مقدس

سایت جامع دفاع مقدسامتداددیار رنجپایداریپایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی مفقودین و شهدای گمنامپایگاه تخصصی ادبیات دفاع مقدسپایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادتپایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح‌های شیمیاییچهار دیپلماتلوگوی نشریه پلاک هشت

پايگاههاي جنگ نرم

تیم جنگ نرم ایرانیان

احمد در نگاه نزدیکترین دوستش

احمد در نگاه نزدیکترین دوستشmabar.loxblog.com  شهید احمد کاظمی به روایت سردار سرلشکر قاسم سلیمانی

هیچ وقت تصور نمی‌کردم که در مورد احمد بخواهم حرفی بزنم. با آن که چندی گذشته من باورم نمی‌شود که احمد شهید شده است. ما خیلی به هم نزدیک بودیم، خصوصاً بعد از جنگ بیشتر به هم نزدیک شدیم. علتش هم غربتی بود که ما بعد از جنگ پیدا کردیم یعنی همین احساس یتیمی، یتیمی نه از این باب که همه می‌گویند، بلکه از باب این که انسان از یک راهی باز می‌ماند، احساسی مثل این که جا مانده و باز مانده است به او دست می‌دهد.

هر چند احمد به آرزویش رسید اما واقعاً حیف شد. او می‌توانست یک جنگ بزرگ را فرماندهی کند، مدیریت کند و شهید بشود. شاید مصلحت الهی همین بود و همین درست بود. این را ما نمی‌دانیم ولی آنچه می‌دانیم این است که احمد می‌توانست خیلی کارهای بزرگی بکند.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 13:30 - 17 دی 1389برچسب: شهید,احمد کاظمی,سردار,سرلشکر,قاسم سلیمانی,عملیات,والفجر4,دشت شیلر,فتح‌المبین,شلمچه,موشک,شهاب 3 ,
+ |
اولین شهید عملیات والفجر4

رزمندگان mabar.loxblog.com
صباح پیری یک امدادگر جانباز است. پس از قطعنامه، شبیه آدم هایی شده بود که به تازگی بیکار شده اند و به همان اندازه دلخور.در همان روزها دفتر ادبیات و هنر مقاومت به «صباح» پیشنهاد کرد تا خاطرات هفت ساله جبهه اش را بگوید. او هم شروع کرد و با حوصله 32 نوار یک ساعتی را پر کرد.

همه آن نوارها، جمله به جمله روی کاغذ نشستند و پس از آنکارد شدن، «نشانه های زخمی خاکریز» را در ردیف کتاب های جنگ قرار دادند. کتابی خواندنی و جذاب که در صفحات اولیه آن آمده:

«بالاخره سه اورژانس تکمیل شد... غیر از این زیر کوه بمو بیمارستانی بود بسیار مجهز... یکی از افرادی که تلاش زیادی در ساخت این بیمارستان کرد، از بچه های مهندسی- رزمی لشکر بود. نام این فرد را اول بار از زبان حاج مجتبی عسکری شنیدم. یک بار که میهمان چادر مهندسی- رزمی بودم، نصف شب نماز شب او را دیدم. همه بچه ها یک زبان می گفتند که او رفتنی است. تلألو اشک هایی را که می ریخت هنوز هم در آیینه ذهنم می بینم. نام او «پیری» بود و اولین شهید والفجر 4.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 22:2 - دو شنبه 15 دی 1389برچسب: امدادگر,جانباز,ادبیات,هنر,مقاومت,کتاب,نشانه های زخمی خاکریز,شهید,عملیات,والفجر4,مقام معظم رهبری,صباح پیری,جزیره,مجنون,
+ |
تو خیلی بی ‌عاطفه‌ای

شهید همت mabar.loxblog.com به رخت‌خوا‌ب‌ها تکیه داده بود . دستش را روی زانوش که توی سینه‌اش کشیده بود ،‌ دراز کرده بود و دانه‌های تسبیحش تند تند روی هم می‌افتاد . منتظر ماشین بود ؛‌ دیر کرده بود .

مهدی دور و برش می پلکید . همیشه با ابراهیم غریبی می‌کرد ،‌ ولی آن روز بازیش گرفته بود . ابراهیم هم اصلاً‌ محل نمی‌گذاشت. همیشه وقتی می‌آمد مثل پروانه دور ما می‌چرخید،‌ ولی این‌ بار انگار آمده بود که برود .

خودش می ‌گفت « روزی که من مسئله‌ی محبت شما را با خودم حل کنم،‌ آن روز،‌ روز رفتن من است.»

عصبانی شدم و گفتم «تو خیلی بی‌عاطفه‌ای. از دیشب تا حالا معلوم نیست چته.»

صورتش را برگردانده بود و تکان نمی‌خورد. برگشتم توی صورتش. از اشک خیس شده بود.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 23:10 - دو شنبه 14 دی 1389برچسب:شهید,حاج همت,همسر ,
+ |
خواستگاری در زمین ،عقد در آسمان

خواستگاری در زمین ،عقد در آسمان mabar.loxblog.comبسیجی رزمنده علی اصغر محمودنیا معلم اسدآبادی در شهریور 60 ،در بیمارستان پادگان ابوذر جبهه سرپل ذهاب دلباخته یکی از پرستاران – پروانه شماعی زاده – می شود . قرار و مدار ازدواج گذاشته می شود .

 پروانه و علی اصغر قرار است بعد از عملیات آتی به قم برگردند و پروانه به حوزه علمیه برود . علی اصغر به معلمی ادامه دهد .

عملیات 11 شهریور - رجایی و باهنر- در سرپل ذهاب انجام می شود .علی اصغر و 12 تن از دوستانش مفقودالاثر می‌شوند . پروانه منتظر جنازه و یا خبر اسارت علی اصغر می شود . در یادداشت های شخصی اش نوشته که در خواب شهید رجایی به او گفته علی اصغر پیش ماست و باغی خرم را به او نشان می‌دهد.

11 ماه بعد دشمن از ارتفاعات سرپل ذهاب عقب نشینی می کند و پیکر پاک علی اصغر محمودنیا و دوستانش به دست می‌آید. پروانه پیکر علی اصغر را در روی ارتفاعات قراویز سرپل ذهاب شناسایی می‌کند. به درخواست پروانه پیکر علی اصغر در کرمانشاه دفن می شود.

... پروانه هم در 18 اسفند 66 در بمباران هوایی شهر کرمانشاه به شهادت می رسد.

منبع : نویدشاهد

معبر
علي سعادت | 22:30 - دو شنبه 14 دی 1389برچسب: بسیجی,رزمنده,شهيد,علی اصغر,محمودنیا,پروانه,شماعی زاده,معلم,پرستار,اسدآبادی,عملیات,مفقودالاثر,رجایی,باهنر,سرپل ذهاب,
+ |
نمی دانم چرا باید اینجا را كند...

تفحص mabar.loxblog.com
در آن اطراف( فكه) پنجاه شهید پیدا كرده بودیم. فكر می كردیم كه دیگر چیزی نباشد. دوروبر را هم كه كندیم، دیگر به چیزی بر نخوردیم و این نشان دهنده این بود كه دشمن پیكر شهدا را در یك جا جمع كرده و چه بسا دوربین های وحشت زدگان صدامی استفاده تبلیغاتی نیز از این صحنه ها برده باشند.

اطراف ارتفاع 112 بود و در گوشه ای یك كامیون ایفای عراقی سوخته بود. در كنارش تل خاكی ایجاد شده بود كه مقدار زیادی آت و آشغال میان آن به چشم می خورد.شنی پاره شده تانكی از میان خاك ها بیرون زده، چند لاستیك نیم سوخته ماشین و دیگر وسایل منهدم شده جزو تل خاك بودند.

«محمد رضا كاكا» از بچه های تهران، كه خدمت سربازی اش را همراه ما در تفحص می گذراند، با نگاهی مشكوك به تل خاك نظر می كرد. كلید كرد كه الاّ و بلاّ اینجا را بكنیم. هر چه گفتیم كه اینجا فقط مقداری آشغال و وسایل جمع شده و بعید است اینجا شهید باشد، نمی پذیرفت.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 13:0 - 12 دی 1389برچسب: فكه,شهید,تفحص,سیم,تلفن,مجروح,پلاك,ارتفاع 112,منطقه,عملیاتی,والفجر «محمد رضا كاكا»,
+ |
ارتفاعی به نام پسِ كله ی جبار

ارتفاعی به نام پسِ كله ی جبار mabar.loxblog.comداشتیم برای حمله آماده می‏شدیم. هر كس به كاری مشغول بود. یكی وصیتنامه می‏نوشت. دیگری وسایلش را آماده می‏كرد و آن یكی وضو گرفته و به لباس و صورتش عطر می‏زد. فرمانده نگاهی به جبّار كرد و گفت: آقا جبّار شب حمله‏ اس‏ها!

جبّار خمیازه كشید و گفت: می‏دانم.

ـ نمی‏خواهی یك دست به سر و صورتت بكشی؟

ـ مگر سر و كله‏ام چشه؟

علی خنده ‏كنان گفت: منظور فرمانده، موهای نازنین كلّه مبارك شماست!

جبّار با اخم به علی نگاه كرد و گفت: سرت به كار خودت باشد. صلاح مملكت خویش خسروان دانند!

دیگر نه فرمانده و نه كس دیگر حرفی زد. این جبّار از آن موجودات عجیب روزگار بود. با آن قد دراز و بدن لاغر و سر و وضع ژولیده، اگر می‏دیدیش چه فكرها كه درباره‏اش نمی‏كردی. اما انصافاً در جنگیدن رو دست نداشت. شجاع و دلیر و بی‏كلّه! اما مشكل اصلی واقعاً كلّه‏اش بود! همیشه خدا موهایش ژولیده و پس كلّه‏اش موها شاخ شده بود! بی‏انصاف نمی‏كرد یك شانه به آن موهایش بكشد كه یك دسته‏اش به طرف شرق و دسته  دیگر به سمت غرب بود. به حرف هیچ ‌كس هم تره خرد نمی‏كرد. 

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 13:37 - 8 دی 1389برچسب:عملیات,ارتفاعات,حاج عمران,«پسِ كلّه جبّار!»,
+ |
خط شکن گردان عطش

خط شکنان گردان عطش http://mabar.loxblog.com
پسرکی بودم کوچک به مجنون گفتم زنده بمان . چگونه مجنون مجرم به عشق را شلاق می زدند .مجنون آرام و بلند و  بی قرار فریاد می زد لیلی ، لیلی ، لیلی ...

آن سو تر در زندان خانه پدر در خلوت دل خویش لیلی در آتش عشق مجنون  می سوخت  و به هر ناله مجنون که به گوشش می رسید زخمی بر تن لیلی نقش می  بست لیلی  بیقرار آرام بلند با سوز دل در خلوت دل خویش از عمق جانش فریاد می کرد: "به مجنون بگوئید زنده بماند"

عشق های کودکی اغلب کوچکند . بزرگتر که شدم عشق هم در من رشد کرد  و من چون مجنون بی قرار  در پی یار خویش بودم از خاطره مجنون، دل به خطر زدم رفتم جنگ . شش ماه در کوه های بلند و سرد کردستان در کوچه های اضطراب  و وحشت در  کمین های پی در پی روحم آنقدر بزرگ شد که دیگر نمی توانستم ببینم من فقط شانزده سال دارم .خیلی بزرگتر از خطر سنم بالا رفته بود .دیگر مرد میدان جنگ و نبرد بودم.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 13:27 - 8 دی 1389برچسب:اهواز,پادگان,شهید باهنر, بسیج,,
+ |
پشت دوربین آسمانی شد

شهید سعید جان بزرگی mabar.loxblog.comسال 1332 ه . ش نوزادی به لطافت و طراوت شبنم های سحری در شهر کرمان زندگانی را آغاز نمود.

او از کسانی بود که محیط فاسد زمان محمدرضای ملعون نتوانست او را به ورطه‌ی فساد بکشاند و عقیده و ایمانش را مختل نماید.

از آن دسته انسان‌هایی که راهی به سوی روشنایی تفکر و تدبر گشودند. اما تلاش برای کسب معاش نتوانست وی را از ادامه تحصیل منع کند و توفیق پیدا کرد که تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه دهد و استخدام نیروی هوایی گردد و با سمت اپراتور رادار مشغول بکار شود.

مدتی آنجا شاغل بود ،اما به‌دلیل فعالیت‌ها و تبلیغات مذهبی مجبور شد که از نیروی هوایی استعفا دهد تا بتواند گسترده‌تر عمل نماید ولی استعفایش را قبول نکردند و بالاجبار فرار کرد.

بعد از دو هفته دستگیر و به مدت یک‌ سال در زندان قزل قلعه زندانی شد. با پیروزی انقلاب آزاد گردید . بعد از انقلاب برای تشکیل کمیته انتظامات کرمان ، تاسیس شعبه سازمان تبلیغات اسلامی و تشکیل کلاس‌های عقیدتی و علوم قرآنی زحمات زیادی کشید. از سال 59 به خدمت آموزش و پرورش در آمد و در کنار تدریس، همکاری خود را با صدا و سیمای مرکز کرمان آغاز نمود. 

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 15:16 - 6 دی 1389برچسب:گزارشگر,فیلمبردار,عملیات, کربلای5, شهید,آتشی گوهری,كرمان,صدا وسيما,آموزش و پرورش,لشکر,ثارالله,دوربین,پرتابل,نوار خام ویدئو,آپارات,16 میلی متری,
+ |
وصیت نامه ده نمکی در جبهه

فهمیدده نمکی  http://mabar.loxblog.comم که دیگر باید غزل خدا حافظی را بخوانم .دفتر چه یادداشتم را در آوردم و شروع کردم به نوشتن وصیت نامه: این آخرین برگ از خاطرات من است .در این ساعات پایانی عمرم در زیر این آسمان کبود در بهاری خون بار از پیشگاه خدا برای همه کوتاهی هایم استغفار می کنم

 

شب ها نگهبانی و پاسبخشی و صبح ها توی سنگر و استتار و خاطره نویسی کارمان شده بود .یک روز علی رغم اینکه گفته بودم کسی تردد نداشته باشد سر و صدای گفتگوی چند نفر از بیرون به گوشم خورد .سرم را از سنگر بیرون آوردم و دیدم یکی از بچه های اطلاعات عملیات لشکر به همراه حاج محمد کوثری فرمانده لشکر و دو تا از بچه های مهندسی راست راست در روز روشن آمده اند بازدید خط و کمین ها.سلام علیکی کردیم و از صحبت هایشان متوجه شدم که تصمیم دارند خاکریزی دو جداره از دامنه تپه مقابل در دشت مشرف به دریاچه دربندیخان تا کمین ما ایجاد کنند.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 14:19 - 6 دی 1389برچسب:وصیت,نامه,ده نمکی,جبهه,خاطره نویسی,جنگ,خمپاره,سنگر,شهادت,حلبچه,نگهبانی,پاسبخشی,استتار,
+ |
آخرین شناسایی

آخرین شناسایی http://mabar.loxblog.comهوا سرد سرد بود.

از سوز سرما که تا مغز استخوان هایم نفوذ کرده بود، بالا و پایین می پریدم که برادرم حسن صدایم زد:

- محمد... محمد...

با چشمان گشاد شده و دهان باز نگاهش کردم.

مانده بودم آن همه تحمل را از کجا آورده و چه وقت می خوابد! از روزی که به منطقه آمده بودم، شبی نبود که بیدار نمانده باشد.

- چرا ایستاده ای و نگاهم می کنی؟! هایی تو دستهایم کردم و به طرفش دویدم. رو پا بند نبود. کوله پشتی به دست، جلو سنگر فرماندهی قدم می زد. می دانستم قرار است قبل از شروع عملیات والفجر مقدماتی برای شناسایی به منطقه برویم. بی حرف، روبه رویش ایستادم.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 14:14 - 6 دی 1389برچسب:شناسایی,عملیات, والفجر مقدماتی,فکه,شهید,غلامحسین افشردی,
+ |
صدای چهل شهید به هم بسته شده

تفحص http://mabar.loxblog.com
من و هوای عطرآگین جبهه‌ها

اسفند سال 60 بود؛ یعنی درست یک سال پس از شهادت عمویم، من در پادگان «المهدی(عج)» چالوس، یک لحظه از اتوبوس چشم برنمی‌داشتم. نیروها یکی‌یکی سوار اتوبوس می‌شدند و من هم ‌چون کبوتری پر و بال بسته، برای رهایی از قفس و رفتن به جبهه لحظه‌ شماری می‌کردم.

 

وقتی می‌خواستم سوار اتوبوس شوم، زمزمه‌هایی شنیدم، می‌گفتند: «در کردستان، پاسداران و نیروهای بسیجی را سر می‌برند و سر آن‌ها را برای خانواده‌هایشان می‌فرستند.»

بعضی‌ها بدون این ‌که چیزی بگویند، از اتوبوس پیاده شدند. اتوبوس می‌خواست به راه بیفتد و هر لحظه ممکن بود من با آن جثه کوچک و نحیف، نتوانم خود را از میان کسانی که داشتند سوار می‌شدند و آن‌هایی که داشتند پیاده می‌شدند، به داخل اتوبوس برسانم. همان موقع شنیدم که به راننده اتوبوس گفتند: «با همین تعداد نیرو که سوار شده‌اند، حرکت کن.»

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 14:10 - 6 دی 1389برچسب:تعاون سپاه,عملیات,«رمضان»,شهيد,شلمچه,مجروح,«والفجر 6»,تفحص,جبهه,
+ |
‌دیروز پل می شدیم از سر دلدادگی

سیم خاردار  http://mabar.loxblog.com
 - فاو بود ، عملیات،گردان خط شکن از لشکر 25 کربلا ، بچه های بسیجی منتظر رمز عملیات ،رمز که خوانده شد بچه ها دل به خطر زدن، توی معبر خوردن به مانع ، سیم خار دار ،حلقوی به هم پیچیده ، نه فرصت باز کردنش بود نه میشد تحملی برای فکر کردن نیز  وقتی نبود ، همهمه ای بود  در دل ها ، شوری در سر ،چه  باید کرد .
 
فرمانده  فکر می کرد بیسیمچی ذکر میگفت  بچه های دعا میخواندند . هر دم خیلی در پندارشان میدوید .
باید که در لحظه تصمیم گرفت .یکی از رزمنده ها با پشت خوابید روی سیم خاردار بچه ها روی شکمش را لگد میکردن و رد میشدن نفر آخری خودش بود رزمنده از تنش خون میریخت . پل شد رزمنده بسیجی تا رها شوند از خصم دشمن زبون .

‌دیروز پل میشدیم از سر دلدادگی برای رهای ؛ امروز نردبانمان میکنند برای خود نمائی

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 14:12 - 4 دی 1389برچسب:فاو,عملیات,گردان,لشکر, 25 کربلا,بسیجی,محرم ,
+ |
این بچه ها یا دیونه شهادتن یا عاشق حسین

این بچه ها یا دیونه شهادتن یا عاشق حسین  http://mabar.loxblog.com
چند سال پیش که تازه اومده بودم اطلاعات عملیات، یکی از بچه ها بهم گفت: فلانی خودت اومدی اطلاعات عملیات یا فرستادنت ؟ عاشقی یا دیونه ؟ گفتم: یعنی چی؟ گفت: کسی که می یاد اطلاعات عملیات ، یا دیونه شهادته ، یا عاشق حسین . تو کدومشی ؟
من و الهی فکر نمی کردیم ، عملیات شناسایی این قدر پیچیده باشد . خیلی عجیب بود . اروند ، وقتی کنار ساحلش هستی ، فکر می کنی رود در حالت جزر است ، ولی وقتی وسط اروند می روی ، می بینی تازه رودخانه در حالت مد است.

از بویه شماره هشت که در دریا بود و چراغ فانوس دریایی داشت ، تا سکوی الامیه ده کیلومتری فاصله بود . قرار شد آزمایش کنیم ، قایق را به لنگر قایق عاشورا مجهز کنیم ، با قایق تا بویه هشت برویم ، بعد لنگر را در آب بیندازیم ، با غواصی به طرف سکو برویم و بعد از شناسایی به طرف قایق برگردیم . 

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 20:10 - 3 دی 1389برچسب:اطلاعات,عملیات,سکو, الامیه,شهید, غواص,دوشکا,توپ,عراقی,بویه,عاشق,حسین,جبهه,شهادت,
+ |
شرط شفاعت شهدا (عکس)

در ایام دفاع مقدس ، تنظیم شفاعتنامه کاری مرسوم بود. آن چه می بینید تصویر یکی از این شفاعتنامه هاست که پیش از عملیات کربلای 8 و بین بچه های گردان علی اکبر(ع) بسته شده است. بسیجیان گردان علی اکبر(ع) از اهالی شهرستان خوی بودند. مهمتر و زیباتر از متن این قولنامه ، شرط آن است که نشانه ای از بصیرت و پاکدلی بسیجیان لشکر عاشوراست. این شرط در حاشیه متن اصلی نوشته شده است.

معبر
ادامه مطلب
علي سعادت | 11:28 - 2 دی 1389برچسب:شفاعت,شهدا,دفاع مقدس,عملیات,کربلای 8,بسیجیان,گردان,علی اکبر(ع),
+ |
معجزه ی پیدا شدن 25 شهید تفحص

تفحص http://mabar.loxblog.comشیمیایی بود. از شش سال سختی جراحی‌هایش در خارج می‌گفت. 67 سانت از روده‌‌اش نبود. می‌گفت، با همین دست‌هایش 250 شهید را از زیر خاک بیرون آورده و همین‌ قدر که دعای پدر و مادر شهدا پشتش است، برای آخرتش کفایت می‌کند و هیچ اجر دیگری؛ حتی از جبهه‌اش هم نمی‌خواهد.

 

مطلبی که پیش روی شماست خاطراتی است از آقای «موسوی»، مسئول گروه تفحص شلمچه :

دنبال این نباشید که شهدا کجا باید دفن شوند، دنبال این باشید که شهدا چگونه و با چه وضعیتی پیدا می‌شوند. شهید جایش روی تخمان چشم ماست. تمام میادین باید پایش یک شهید باشد. شهدای گمنام، گمنام شهید شدند و گمنام هم دفن می‌شوند و این کار صحیح نیست. شهید باید در قلب مردم باشد، نه در ارتفاعات. همین ‌طوری گلزار شهدا در حال فراموشی هستند، وای به حال آن ‌که در سر تپه‌ها دفن شوند. باید شهدا از آرشیو درآورده شوند و تمام خیابان‌هایمان پر از بوی شهدا باشد. 

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 10:57 - 2 دی 1389برچسب:دفاع مقدس,تفحص,شلمچه,شیمیایی,شهید,شهدا,مادر,«باکری»,خاطرات,«موسوی»,
+ |
منت نگذارید که جهاد کرده ای

دفاع مقدس http://mabar.loxblog.comگروهی بودند، دائم بر پیامبر خدا منت می گذاشتند، در کنارت جنگیده ایم، برای اسلام جهاد کرده ائیم، منت می گذاشتند که مسلمان شده اند.

در برابر منت آنان، خدای سبحان آیه 17 از سوره حجرات را بر پیامبر نازل کرد: یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَی إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِیمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ... آنها بر تو منّت می‏نهند که اسلام آورده‏اند؛ بگو: اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت می‏نهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است، اگر در ادعای ایمان راستگو هستید!

منت گذاشتند که جهاد کردند، زخم خوردند، مسلمان شده اند، خداوند منان گفت: ای پیامبر به آنها بگو منت مگذارید بر من اسلامتان را، بلکه خدا منت می گذارد بر شما که هدایت کرد شما را...

مصداق این آیه آدم های امروز است، چه آنهائی که برای خدا رنج و اندوهی برده اند، چه آنها که در هشت سال دفاع مقدس جنگیده اند، ترکش، زخمی هم شاید خورده اند، خون داده اند...

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 10:41 - 2 دی 1389برچسب:دفاع مقدس,اسير,جهاد,عراقي,مجید زارع آملي,بسیجی,
+ |
آب هویج با بستنی در میدان جنگ

تانک  http://mabar.loxblog.com پس از فتح خرمشهر :: در پایگاه قدس هوایی – نزدیکی های پاسگاه زید – مستقر بودیم . در گردان شهید فتاحی به فرماندهی حسن یار یاب . توی گروهان بهمن کدخدایی فرمانده دسته بودم .

جلوی خط ما عراقی ها در مرحله اول عملیات بیت المقدس ( فتح خرمشهر) تعدادی ماشین مثل ایفا – جیپ و ... بر جای گذاشته و فرار کرده بودند . بهمن کدخدایی – فرمانده گروهان – در کارهای نظامی وارد تر از همه ما بود.
 
من و یکی دیگر از بچه ها را هر شب بر می داشت می رفتیم از خط می گذشتیم و یکی از این ماشین های عراقی را می آوردیم .

در کنار ماشین های دشمن یک تانک هم مانده بود که برجک نداشت . برجک تانک را برداشته و ورق کشیده بودند و بجای نفر بر استفاده می کردند.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 1:51 - 30 آذر 1389برچسب:آب,هویج,بستنی,میدان جنگ,فتح,خرمشهر,تانک,مهدي باكري,شهيد,فرمانده,عملیات,بیت المقدس,
+ |
رمزگشايي راز‌هاي كربلا در دفاع مقدس

 كربلا دفاع مقدس http://mabar.loxblog.irيك امدادگر دفاع مقدس گفت: رازها و رمزهايي در كربلا و واقعه عاشورا براي مردم نهفته بود كه در دوران دفاع مقدس خداوند اين رمزها را براي ما گشود و ما گوشه‌اي از كربلا را در جبهه‌ها ديديم.

صديقه كشنده‌فر اظهار داشت: تلاش‌ها و مبارزات ياران امام حسين عليه‌السلام در تمام ايامي كه با ايشان بودند، شباهت زيادي به تلاش ياران حقيقي امام خميني (ره) در دوران قبل از انقلاب، بعداز انقلاب و دوران دفاع مقدس دارد؛ دفاع مقدس براي ما اينگونه بود كه اگر از كربلا روايت‌هاي شنيده بوديم در جبهه‌ها آن شنيده‌ها را مي‌ديديم.

اين امدادگر دفاع مقدس بيان داشت: در دوران دفاع مقدس، ما تجسم عيني زينب سلام‌الله عليها را مي‌ديديم؛ علي‌اكبرها و علي‌اصغرها در طول جنگ پرپر مي‌شدند و زبان از گفتن حقايق و معنويات آن دوران قاصر است.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 21:28 - 28 آذر 1389برچسب:امدادگر,دفاع مقدس,راز‌هاي كربلا,عاشورا,محرم,امام حسين,زينب,جبهه‌,صديقه كشنده‌فر,
+ |
داخل زمين، پشت خط

داخل زمين، پشت خط http://mabar.loxblog.ir(1) چند روزي مي‌شد كه خط ساكت و آرام بود. ظاهراً عراقي‌ها از اين كه ما عمليات تازه‌اي انجام نداده بوديم راضي و خوشحال بودند و نمي‌خواستند با كوچك‌ترين شليكي آرامش خط را به هم بزنند. بچه‌هاي گردان ما هم كه بعد از مدت‌ها توانسته بودند استراحت خوبي كنند، به فكر فوتبال بازى كردن افتاده بودند. آن زمان در سايت پنج مستقر بوديم و زمين نسبتاً صافى در محوطه‌ى پشت سنگرهايمان وجود داشت.

موقع ياركشي همه سعي مي‌كردند «نورالله» را به عنوان يار با خودشان داشته باشند، چون همه از سابقه‌ي ورزشي او با خبر بودند؛ ضمن اين كه اخلاق خوبي هم داشت و برد و باخت در بازي برايش تفاوت چنداني نداشت.
نيم ساعتي گذشت و همه خيس عرق شده بوديم. ناگهان صداي انفجاري، همه را بهت زده كرد. از گوشه‌ي زمين گرد و خاك به هوا بلند شد. پاي يكي از بچه‌ها رفته بود روي يك مين قديمى. همه خشكشان زد. ديگر كسي جرأت قدم برداشتن نداشت. نوراله اولين كسي بود كه خودش را بالاي سر اسماعيل رساند. نوراله سريع روي زخم او را پوشاند و با فرياد همه را به كمك خواست...

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 18:32 - 28 آذر 1389برچسب:داخل زمين,پشت خط,عمليات,شهيد,سردار,نوراله,كاظميان,سنگر,فوتبال,,
+ |
انتخاب هاي آسماني

-جنگانتخاب هاي  اسماني  http://mabar.loxblog.com كه مي شود.يك عده مي روند جنگ،يك عده خط مقدم،يك عده پشت خط و يك عده در پناهگاه.يک عده هم جنگزده مي شوند.پدرم رفت جنگ، پدر بزرگ پيرم پشت خط رفته بود براي كمك رساني و ما جنگ زده ها آواره ي كوه و كمر بوديم.سرپناهمان چادرهايي بود كه زنان خانه علم كرده بودند و مادرم بود و سه بچه ي قد و نيم قد.طوفان در بيابان معناي ديگري دارد.رعد و برق هايش هم ترسناك تر هستند و آن شب باران مي آمد وبوران باد مي وزيد شلاقي.ميخ هايي كه چادر را به زمين وصل كرده بودند يكي، يكي كنده شدند.

چادر به پرواز در آمد.باران خيسمان كرد به چادر ديگر پناه برديم و مادر به دنبال سرپناه بچه هايش در سياهي شب مي دويد زير باران و پدردر زير باران خط اول به دنبال دشمن مي دويد.مادر دلشوره ي پدر را داشت و پدر ته دلش قرص بود كه بانوي خانه اش از پس مشكلات زندگي بر مي آيد و بچه ها را خوب نگه مي دارد.مادر بيست و دو سالش بود.

معبر

ادامه مطلب
علي سعادت | 18:22 - 28 آذر 1389برچسب:جنگ,دكتر,ماندگار ,«آي,سي,يو»,شهيد,,
+ |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد

منوي اصلي
خانه
پروفايل مدير وبلاگ
پست الکترونيک
آرشيو وبلاگ
عناوين مطالب وبلاگ

درباره وبلاگ

به وبلاگ معبر خوش آمديد (تخصصي دفاع مقدس)

نويسندگان

علي سعادت

موضوعات مطالب

دفاع مقدس
رسانه ها،اخبار،مطبوعات
خاطرات
كتاب،شعر،داستان،طنز
شهدای گمنام
خانواده شهدا
عملیات ها
بسیج
مناطق عملیاتی
جانبازان
آزادگان
سرداران،شهدا
فرهنگ دفاع،جبهه
فرهنگ ایثار و شهادت
دل نوشته ای با شهدا
جشنواره ،مسابقات
فضاي مجازي،جنگ نرم و...
سينما ،تئاتر،تلويزيون
راهيان نور

نشانك وبلاگ معبر
معبر - وبلاگ تخصصي دفاع مقدس

كد لوگوي معبر

ساير امکانات

RSS


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 331
بازدید دیروز : 278
بازدید هفته : 1836
بازدید ماه : 3555
بازدید کل : 115553
تعداد مطالب : 667
تعداد نظرات : 60
تعداد آنلاین : 1

مسابقات وبلاگ نويسي

مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی سبک بالان به مناسبت هفته دفاع مقدس

اولین جشنواره «وبلاگ‌نويسی دفاع مقدس» در يزدجشنواره وبلاگ نویسی حماسه نگاران بسیج و انقلاب اسلامیجشنواره وبلاگ نویسی تبیان در حال برگزاری است . ثبت نام کنید